بانوی طلبه‌ای که از عاشقانه‌سرایی به شعر آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: راضیه مظفری متولد آذر ۱۳۷۶ در شهر قم و بزرگ‌شده همین شهر است. از این شاعر به تازگی کتاب «روزی که نمی‌دانم» توسط انتشارات سوره مهر، در قالب دوره ادبی مطلع منتشر شده است. روزی که نمی‌دانم دارای ۳۱ غزل، ۱ مثنوی، ۷ نیمایی و ۱۱ رباعی و دوبیتی در موضوعات عاشقانه، آئینی، اجتماعی و مقاومت است.

این سراینده، طلبه سطح دو جامعه الزهرا (س) است و تا امروز در جشنواره‌هایی مثل جشنواره شعر و داستان سوره، اربعین، مقاومت، دفاع مقدس، مادرانه، اشراق و حجره‌های ساحلی برگزیده شده است.

به بهانه انتشار کتاب «روزی که نمی‌دانم» گفتگویی با این شاعر جوان داشتیم تا درباره ویژگی‌های فنی و محتوایی شعرش، نگاهش به شعر، تنوع قالبی و مضمونی در مجموعه‌شعر روزی که نمی‌دانم، وضعیت شعر طلاب و… با او صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید؛

* خانم مظفری، چه‌طور وارد حوزه شعر شدید؟

از سال ۱۳۹۵ به صورت تخصصی شعر را شروع کردم و با انجمن‌ها آشنا شدم. از سال ۹۳ شعر می‌نوشتم ولی با جلسه‌ای آشنایی نداشتم؛ به همین خاطر شعرهایم حرفه‌ای و قوی نبودند. از سال ۹۵ با جلسه «پنجره» با مدیریت آقای شرافت و برقعی شعر برایم جدی‌تر شد. بعد از آن در جلسات آفاق از طرف دفتر تبلیغات حوزه علمیه یا جلسات استاد سیدمهدی حسینی که در حوزه هنری برگزار می‌شد، شرکت کردم. در ادامه هم از حضور آقای سیدمهدی موسوی برای شعر نیمایی استفاده کردم و مدیون همه اساتیدم هستم.

* در مقطع راهنمایی اهل شعر نبودید؟

خیلی جسته و گریخته. مثلاً گاهی شعرهای حافظ را حفظ می‌کردم. من قبل از دوران راهنمایی نثر می‌نوشتم، ولی نمی‌دانستم چه چیزی و چگونه باید بنویسم. این نثرها ادامه داشت تا اینکه یکی از شب‌های ماه مبارک رمضان دیدم حرف‌هایم موزون شدند. اولین شعری که نوشتم یک مثنوی مناجاتی بود و طبیعتاً پر از ایراد. ۲۰ بیت نوشتم و به دبیر ادبیات‌مان نشان دادم. ایشان هم تشویق کردند و همین شد که به مرور شعر برایم جدی‌تر شد.

* چه چیزی در شعر برای شما جذاب بود که به سمتش آمدید؟

شعر را با شعر عاشقانه شروع کردم. یکی دو شعرم همان اوایل مناجاتی بود ولی بعد همه عاشقانه شد. البته بعد از تجربه‌های شعر عاشقانه، خودم طبعم را به سمت شعر آئینی سوق دادم، ولی بنیان طبعم عاشقانه‌سرا بود. جذابیت شعر برای من این بود که فکر می‌کردم شعر برای شاعر یک سکر خاص به همراه دارد. فضایی دارد که آدم در عالم واقعی نمی‌تواند تجربه‌اش کند. شاعری دنیای خاصی دارد. وقت‌هایی که آدم از دنیای واقعی خسته است به شعر پناه می‌برد و وارد فضای رازآلودی می‌شود که از هر دغدغه‌ای آسوده‌اش می‌کند. این چیزها در شعر برایم جذاب بود.

بانوی طلبه‌ای که از شعر عاشقانه به سروده آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم

* شما به عنوان یک طلبه، آن هم در قم، شعر را با شعر عاشقانه شروع کردید. جالب است که قم شاعران آیینی‌سرای خوبی دارد. چه شد عاشقانه‌سرا شدید؟

قم به خاطر فضایی آیینی‌اش، هم شاعران آئینی خوبی دارد، هم شاعران عاشقانه‌سرای برجسته‌ای. اینکه چرا به سمت شعر عاشقانه رفتم، دلیل درونی دارد. بعضی از شاعران هستند که آیینی‌سرا هستند و بعد به سمت عاشقانه کشیده می‌شوند، بعضی‌ها هم عکس این مسیر را طی می‌کنند. من از عاشقانه‌سرایی شروع کردم و بعد به آیینی‌سرای رسیدم. البته در یک زمانی به استاد سیدمهدی حسینی می‌گفتم دوست دارم آئینی بنویسم و ایشان می‌گفتند تلاشی برای آیینی‌نوشتن نکن و بگذار پایه‌های زبانت شکل بگیرد و بهترین اشعارت، اشعار اهل بیتی باشد.

من چند سال عاشقانه نوشتم و وقتی دیدم که نمی‌توانم آئینی بنویسم، تصمیم گرفتم یک سال هیچ شعری ننویسم تا زمانی که آئینی بنویسم. یعنی یک وقفه‌ای برای خودم ایجاد کردم. بارها بود که مصرع‌ها و بیت‌های عاشقانه می‌آمدند اما آنها را کنار می‌گذاشتم. بعد از مدت‌ها دیدم که یک شعر برای حضرت زهرا (س) به زبانم آمده است.

* منظورتان همین غزلی است که در کتاب «روزی که نمی‌دانم» منتشر شده؟

بله. من نمی‌توانم شعر کوششی بنویسم. خیلی برایم سخت است. اگر جوشش برایم اتفاق نیفتد، نوشتن شعر خیلی برایم سخت می‌شود. آن شب داشتم وصیت‌نامه حضرت زهرا (س) را می‌خواندم که این شعر جوشید. بعد از یک وقفه، اولین شعر آئینی من بود که متولد شد. بعد از این شعر فاطمی بود که شعرهای نصفه و نیمه عاشقانه را تکمیل کردم و خیالم راحت شد.

* یکی از ویژگی‌های غزل شما زبان روان و ساده آن است. فکر می‌کنید دلیلش چیست؟ در حوزه زبان از چه کسانی تأثیر گرفته‌اید؟

فکر کنم همین که جوششی می‌نویسم، یکی از دلایل روان بودن شعرم باشد. وقتی تو شعر را جوششی و از درون می‌نویسی، ارکان جمله خود به خود در جای خودشان می‌نشینند. جدا از این، شاعران خانم خوبی با من هم‌دوره بودند و من می‌توانستم شعرشان را بخوانم. مثلاً من شعر خانم اعظم سعادتمند را خیلی دوست داشتم. همچنین شعر مهدی فرجی و پانته‌آ صفایی را هم می‌خواندم. فکر می‌کنم شعر این عزیزان روی زبان شعرم اثر گذاشته‌اند.

* درباره نحوه انتخاب شعرهای کتاب صحبت کنیم. چرا این شعرها را انتخاب کردید؟

تعداد اشعارم خیلی زیاد بود. تقریباً دو سه برابر این مجموعه شعر داشتم، ولی آنها را گلچین کردم و به این شعرها رسیدم. هم غزل‌ها را گلچین کردم، هم رباعی‌ها را و هم نیمایی‌ها را. دوست داشتم اولین کتابم شامل بهترین شعرها باشند.

بانوی طلبه‌ای که از شعر عاشقانه به سروده آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم

* ترکیب شعرهای کتاب از نظر مضمونی چگونه است؟

عاشقانه، اجتماعی، آئینی و مقاومت. سعی کردم هم از لحاظ قالب و هم از لحاظ موضوع تنوع ایجاد کنم. بعضی از دوستان می‌گفتند که فقط غزل چاپ کن ولی ترجیح دادم که این تنوع قالبی هم در کتاب باشد تا برای مخاطب خسته‌کننده نباشد. سلیقه‌ها مختلف است؛ شاید کسی که نیمایی دوست دارد، شعرهای کلاسیک این کتاب را هم بخواند و علاقه‌مند شود یا برعکسش اتفاق بیفتد. برای همین ترجیح دادم همه قالب‌ها را با هم بیاورم.

* این کتاب در دوره ادبی مطلع برگزیده و منتشر شد. حضور در دوره مطلع حوزه هنری چقدر روی چاپ کتاب اول‌تان تأثیرگذار بود؟

دوره مطلع دوره‌ای بود که توسط حوزه هنری و آقای عرفانپور، برای دوستان شاعری که تا به حال مجموعه‌ای چاپ نکرده بودند برگزار شد. نزدیک ۲۰۰ نفر از دوستان آثارشان را فرستادند و در نهایت ۲۰ تا از مجموعه‌ها برای چاپ در انتشارات سوره مهر و انتشارات شهرستان ادب انتخاب شدند. همین‌جا باید از آقای عرفان‌پور تشکر کنم که در این مسیر همراه ما بودند. من از دوستانی که کتاب چاپ کرده بودند می‌شنیدم که این کار چقدر دوندگی و زحمت دارد. خداراشکر آقای عرفان‌پور این زحمات را به دوش کشیدند و ما نگران فرایند چاپ کتاب نبودیم.

* برای انتخاب شعرهای کتاب مشورت هم گرفتید؟

بله. دوره مطلع برای هرکدام از دوستان شاعر دو استاد و کارشناس تعیین کرده بود که با آنها برای انتخاب و ویرایش شعرها مشورت می‌کردند. اساتید من آقای محمدجواد شرافت و آقای حسن بیاتانی بودند که همیشه از حضور آنها استفاده می‌کردم و در چاپ کتاب هم همراه من بودند. هردو به مجموعه خیلی لطف داشتند و با اعلام نظرات‌شان به رفع نواقص کتاب کمک کردند.

* بعضی شاعران هستند که کلمات را مهندسی می‌کنند و در نهایت غزل یا مثنوی می‌نویسند. برای شاعران جوششی مثل شما، شعر چگونه خلق می‌شود؟ یعنی حال‌تان با شعر چگونه است؟

به نظرم تا وقتی که شعر به جان آدم ننشیند، روی دیگران هم تأثیری ندارد. خیلی وقت‌ها شده که حس می‌کنم مدتی است طبعم روان نیست. این‌طور زمان‌ها سعی نمی‌کنم به زور بنویسم. سعی می‌کنم حالم با شعر خوب باشد. وقت‌هایی که حس کردم حالم با شعر خوب است، شعرم هم بهتر شده است. همیشه با خودم این‌طور فکر می‌کنم که شعر مثل یک انسان می‌ماند. وقتی که می‌خواهی به زور قطعاتش را به هم بچسبانی، مثل آدم آهنی می‌شود. شاید این آدم آهنی دست‌ساز کارکرد را هم داشته باشد ولی هیچ‌وقت مثل یک انسان نمی‌شود.

شعر هم همین است. آن روحی که باید داشته باشد، بسته به حس و حال شاعر است. در کنار آن مطالعات، حضور در انجمن‌ها و استفاده از اساتید هم مهم و تأثیرگذار است؛ به خصوص که مدتی است در تهران هستم و اساتید بیشتری را می‌بینم. دوست دارم شعرم قد بکشد و رشد کند و رسالتش را انجام بدهد. اولین رسالتش هم این است که حال شاعر را خوب کند و در مرحله بعدی به عنوان یک هنر در خدمت آئین و اعتقاداتی که داریم باشد. بالاخره هر چیزی با یک هدفی خلق شده؛ هنر و شعر هم همین‌طور.

* در حال حاضر بیشتر شعر آئینی می‌نویسید یا عاشقانه؟

هردو. طوری شده که به یک تناسب رسیده است. راه را باز گذاشته‌ام و به فراخور حس و حال و جوشش، گاهی عاشقانه و گاهی آئینی و گاهی اجتماعی می‌نویسم. باید ببینم در آن لحظه طبعم به چه سمتی سوق دارد.

بانوی طلبه‌ای که از شعر عاشقانه به سروده آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم

* واکنش‌ها و بازخوردها به کتاب «روزی که نمی‌دانم» چه‌طور بوده است؟

خداراشکر. نمی‌دانم اساتید از آرایه اغراق برای شعرهای من استفاده کرده‌اند یا نه! ولی لطف داشتند و بازخوردهای خیلی خوبی گرفتم و راضی هستم از اینکه کتاب را چاپ کردم. امیدوارم در آینده شعرهای بهتری سروده شود و کتاب به کتاب سیر رشدم صعودی باشد.

* خودتان کدام غزل از کتاب را بیشتر دوست دارید؟

شعرها برای شاعر مثل بچه آدم است. واقعاً انتخاب کردن سخت است.

* جدا از اینکه طلبه هستید و طبیعتاً روی شعر شما سایه می‌اندازد، خودتان چه نگاهی به شعر عاشقانه دارید؟

شعر عاشقانه دو نوع است. یک نوع عاشقانه‌های نجیب و پاک است که بدون پرده‌دری و ابتذال از عشق صحبت می‌کنند، یک نوع هم عاشقانه‌ای است که نگاه‌های دیگری دارند و خیلی صریح هستند و گاهی مبتذل هم می‌شوند. می‌توان در شعر عاشقانه طوری حرف زد که در عین عاشق بودن و از عشق گفتن، حد و حدود هم رعایت شود. یعنی نقش دین هم در شعر عاشقانه باشد. در یکی از شعرها می‌گویم «برای عشق ورزیدن مسیر بهتری هم هست / اگر در خاطرت بودم دعایم کن، دعاگویم». گاهی همین‌قدر ساده می‌شود با دعا کردن عشق را رساند. در یکی از شعرها می‌گویم «شنیدم قاصدک می‌گفت احوالت مساعد نیست / برائت حمد خواندم تا مداوایت کنم از دور». من فکر می‌کنم شعر نتیجه زیست شاعر است و شاعر باید در شعرش بازتاب داشته باشد. آنطور که خودش زندگی می‌کند، در شعر عاشقانه‌اش هم تجلی پیدا می‌کند. اگر خوب عاشقی کنیم، شعرمان هم شعر عاشقانه متفاوت و زیبایی خواهد بود.

* می‌دانید که خیلی از شاعران هم کوششی هستند. درباره شعر جوششی و کوششی و تفاوت‌هایشان چه فکر می‌کنید؟

برایم جالب است اشعاری که دوستان به آنها لطف داشتند، اشعاری بوده که زیاد چکش‌کاری نشده است. یعنی شعرهایی که آنها را نوشته‌ام و سعی کرده‌ام با کمترین ویرایش آنها را منتشر کنم، بیشتر مورد استقبال قرار گرفته است. البته بعضی شاعرها هم هستند که با کوشش شعرهای بهتری می‌نویسند. برای من این‌طور است که شعرهای حسی و جوششی‌ام بیشتر به دل می‌نشیند. مگر اینکه شعر زیاد حسی نباشد و بخواهم یک کار فرمی یا زبانی را در آن پیاده کنم؛ آنجا بیشتر خط می‌زنم و می‌نویسم.

* یکی از شعرهای خوب شما که من هم بسیار دوستش دارم، غزل حضرت زهرا (س) در همین کتاب است. این شعر را هم بدون چکش‌کاری نوشتید؟

بله. فقط بیت اول این شعر را تغییر دادم. دیگر ابیات ویرایش‌های خیلی جزئی داشتند. شاکله اصلی این شعر جوشش است.

* درباره رباعی‌ها و نیمایی‌ها هم صحبت کنیم. بعضی شاعران فقط در یک قالب می‌نویسند ولی شما در چند قالب شعر دارید. چرا؟

بسته به موضوع و مضمونی که می‌خواهم بنویسم، نگاه می‌کنم این مضمون در کدام قالب می‌نشیند. اگر بخواهم زیادی روی آن موضوع مانور بدهم، قالب‌های بلندتر را انتخاب می‌کنم، وگرنه رباعی و دوبیتی. اگر احساس کنم وزن مزاحم آن مضمون است، نیمایی می‌نویسم.

بانوی طلبه‌ای که از شعر عاشقانه به سروده آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم

* خیلی خوب است در قالب‌های مختلف شعر می‌گوئید. درباره تجربه نوشتن نیمایی هم صحبت می‌کنید؟

تا همین دو سه سال پیش نیمایی نمی‌نوشتم. در یک جلسه‌ای اولین‌بار نیمایی نوشتم و وقتی آن را در جلسه خواندم، مورد تشویق قرار گرفت. استاد سیدمهدی موسوی که نیمایی‌سرای فوق‌العاده‌ای هستند، به این شعر لطف داشتند. با راهنمایی ایشان شعر نیمایی کار کردم و نوشتم و خط زدم. یک سری کلمات، کلمات خیلی جدید و نویی هستند و احساس می‌کنی ظرف شعر کلاسیک برایش کوچک است؛ از این نظر قالب نیمایی می‌تواند کمک کند که شعرهای به‌روزتری بنویسی.

نیمایی از این نظر برای من جذاب است. من هم یک مدت به صورت تخصصی فقط نیمایی می‌نوشتم ولی الان همه قالب‌ها را می‌نویسم.

* به نکته خوبی اشاره کردید. می‌توان در شعر نیمایی درباره وقایع روزمره هم شعر نوشت. مثلاً چرا شاعران ما از ظرفیت نیمایی برای شعر گفتن و حرف زدن درباره غزه استفاده نمی‌کنند؟

دقیقاً همین‌طور است. هم می‌شود مضامینی را که حس می‌کنی حرف زیادی درباره‌شان داری در نیمایی بیان کنی. هم زمانی که می‌خواهی از یک مضمون پرتره بگیری، می‌توانی از قالب نیمایی استفاده کنی. یعنی واقعاً ظرفیت بالایی دارد. حتی می‌شود در نیمایی قالب‌های جدیدی مثل نیمایی‌پیوسته کار کرد. بچه‌های انقلابی ما کمتر سراغ فضاهای نو رفته‌اند. فکر می‌کنم مضامین آئینی و انقلابی را خیلی خوب می‌توان در نیمایی به کار برد. امیدوارم که بیشتر به این قالب توجه شود.

* امیدوارم خود شما هم شعر نیمایی را جدی‌تر بگیرید و با دغدغه‌ها و حرف‌هایی که دارید، شعرهای نیمایی خوبی از شما بخوانیم. به عنوان آخرین سوال، دوست دارم درباره اوضاع شعر بانوان طلبه از شما بپرسم. اوضاع شعر بانوان طلبه را چطور می‌بینید؟

شاعران طلبه خوبی داریم که بخش زیادی از آنها هم خانم هستند. واقعاً کارهای خوبی تولید می‌کنند و در حوزه‌های مختلف حرف برای گفتن دارند. کنگره شعر اشراق که هرساله برگزار می‌شود، فضای خیلی دوستانه و خوبی را بین طلبه‌های شاعر ایجاد کرده و باعث شده است با شاعران طلبه زیادی آشنا شویم. خداراشکر خانم‌های طلبه هم بسیار فعال هستند و روز به روز پیشرفت می‌کنند. یکبار استاد بیابانکی داور یکی از جشنواره‌های شعر طلاب بودند؛ ایشان می‌گفتند فکر نمی‌کردم شعر طلاب به خصوص شعر خانم‌های طلاب اینقدر خوب باشد. شعر طلاب خانم پویا و فعال است و امیدوارم که با توجه و حمایت بیشتر، این مسیر را با موفقیت بیشتر طی کند.



منیع: خبرگزاری مهر

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: «من پسرم را هم مثل خودم سیّد محمّد مشکوة (مشکات) نامیدم، چون در ولایت ما از قدیم رسم بود که اگر بچه‬ ‏ای که نطفه‌‏اش بسته شده بود، قبل از این‏که متولد شود، پدرش می‌مُرد، آن بچه را اگر پسر بود، به نام پدرش می‌نامیدند. من پسرم را به نام خودم نامیدم که مرا مُرده فرض کند و روی پای خودش بایستد.»

مقام علمی محمد مشکوه، باعث نشد شانی بالاتر از دیگران برای خود قائل شود و او را به عالمی متواضع و سخت کوش تبدیل کرده بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی
عکس محمد مشکات (پسر)

در میان دانشجویان دانشکده معقول و منقول

سیّد محمّد مشکات در ۱۷ بهمن ۱۲۸۰ شمسی (بیست و هفتم شوال ۱۳۱۹ هجری قمری) متولد شد. زادگاه او بیرجند _حاکم‏‬ نشین قائنات_ بود، که روزگاری از مراکز شیعیان اسماعیلی بوده و بعدتر سربداران سبزوار که شیعه اثنی عشری بودند، اداره اش می‌کردند و نامش کرسی ایالت قهستان شد؛ از قرن دهم به بعد «حاکم‏نشین قائنات» نامیده می‌شد.

محمد، تحصیلات و دروس طلبگی و مقدمات صرف و نحو و معانی و بیان را در مدرسه معصومیه زادگاه خود گذراند، پیش استادانی مانند مرحوم آیت‏اللّه‏ شیخ محمّدباقر گازاری (آیتی) بیرجندی، مرحوم حاج شیخ هادی (هادوی) بیرجندی. پس از تکمیل تحصیلات خود در بیرجند، به حوزه علمیه مشهد رفت از محضر مرحوم ادیب نیشابوری و آقازاده خراسانی استفاده کرد. در سال ۱۲۹۹ شمسی از مشهد به تهران آمد و در مدرسه محمودیه مستقر شد و تحصیل معقول و منقول را در حوزه تهران ادامه داد. سپس وارد مدرسه سپهسالار جدید (مدرسه شهید مطهری کنونی) شد. در ۱۳۱۱ به دعوت وزارت معارف وقت، مدرس همان مدرسه شد و تا هنگام گشایش رسمی دانشکده معقول و منقول، به تدریس شرح منظومه حکمت حاج ملأ هادی سبزواری، شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، و بخش الهیات شفای ابن سینا مشغول بود.

پس از تعطیل مدرسه معقول و منقول، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران شد و به تدریس فقه و اصول در این دانشکده پرداخت. سرانجام، به همراه اساتیدی چون مرحوم سیّد محمّدکاظم عصار، بدیع‏الزمان فروزانفر، میرزا محمود شهابی خراسانی، جلال همایی، آقا محمّد سنگلجی و دیگران به استادی دانشگاه رسید و در دانشکده الهیات به تدریس معقول و در دانشکده حقوق به تدریس فقه اسلامی پرداخت، تقریراتی در حقوق خانواده و بیع از وی به چاپ رسیده است که جنبه درسی داشت هم اکنون در گنجینه اسناد دانشکده الهیات تابلویی برای معرفی این استاد با عکس و نمونه امضای او قرار گرفته است.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

سید محمد را با علاقه اش به نسخه‬ ‏شناسی و عشقش به کتاب‌های خطّی می‌شناختند، او تصنیفات و تألیفات و تصحیحات زیادی داشت، در فلسفه و کلام و تاریخ صاحب‏نظر بود و شعر هم می‌گفت. مهم‌ترین کارش اما گردآوری و معرفی نسخه‌های خطّی بود، که تمام دارایی خود را صرف آن کرد و سرانجام آن کتاب‌های خطّی گران‏قیمت را بخشید به دانشگاه تهران؛ با این شرط که دانشگاه گنجینه‏ای مستقل برای حفظ نسخه‌های خطّی درست کند و آنها را به درستی در آن مرکز نگاه دارد برای استفاده اهل دانش و فرهنگ. اینطور بود که زمینه را فراهم کرد برای تأسیس کتابخانه‏ی مرکزی این دانشگاه.

رئیس وقت دانشگاه تهران علی‌اکبر سیاسی، آنها را به مثابه سنگ بنای بخش نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و پایه تأسیس کتابخانه قرار داد؛ به علت آن‏که هر یک از دانشکده‌های دانشگاه کتابخانه‏ای مستقل داشت، قرار کلی بر آن شده بود که کتاب‌های خطّی و آثار مربوط به ایران به شکل مرکزی فراتر از کتابخانه‌های دانشکده‌ها، در محل ثابتی جمع‏آوری شود و از نظر مدیریت، جزئی از «اداره انتشارات و روابط دانشگاهی» باشد، که رئیس آن در آن زمان دکتر پرویز ناتل خانلری بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی
توصیه نامه محمد مشکات برای محمدتقی دانش پژوه

از گنجینه اسناد دانشکده الهیات دانشگاه تهران

سرانجام، زیر نظر هیأت رئیسه دانشگاه تهران مقدمات فهرست‏نویسی کتب خطّی اهدایی مرحوم مشکات فراهم شد، محمدتقی دانش‌پژوه که معاون کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران و شاگرد و همکار و دوست مشکوه بود، به مدیریت و صاحب‌جمعی آن منصوب شد. همزمان هم برای بیان اهمیت کتاب‌های خطی و شناسایی آنها، محمدتقی دانش‌پژوه و علینقی منزوی توسط خود مشکات معرفی و برای فهرست‌نگاری آن مجموعه برگزیده شدند. این دو نفر در مدت هشت سال آن نسخه‌ها را فهرست نویسی و در هفت مجلد گردآوری کردند.

مشکات کتاب را خوب می‌شناخت، ماجراهای خرید کتاب‌های خطی او زیاد است، وقتی برای خرید کتاب خطّی که وصف آن را شنیده بود، رنج سفر را از تهران به اصفهان به جان خریده بود و شب دیر هنگام به محل رسیده بود. شب را پشت در خانۀ دارندۀ آن نسخه خطّی بیتوته کرده بود که مبادا فرصت از کف او بیرون برود و دیگری زودتر از او آن کتاب را بیابد و بخرد! به گفته اکبر ثبوت او تمام دارایی اش را برای خرید کتاب‌های خطّی صرف کرد. این جمله را سر کلاس درس گفته است: «سفیه کسی‏ست که صرفه و غبطه مالی خودش را نداند و خلاصه قدر پول را نشناسد. با این حساب، من سفیه هستم که قدر پول را نمی‌دانم و کتابی خطّی را که منافع شخصی در آن ندارم، می‌خرم. پس من سفیه‬ ‏ام که اتوبوس‏‬ نشین‬ ‏ام ولی بابت کتاب، بی‏دغدغه پول می‌دهم!» او مجموعه هزار و صد جلد کتاب خطّی را طی زمانی نزدیک به بیست سال، خریده بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

نظامنامه جدید وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در سال تحصیلی ۱۳۱۴_۱۳۱۳ ابلاغ شد و بر آن اساس، تدریس در دانشکده‌های دانشگاه تهران مشروط به داشتن مدرک دکتری یا تصدیق اجتهاد شد. مشکات و عده‏ای از استادان که مرتبه شأن بالاتر از این مباحث بود، رساله‌ها و پایان‌نامه‌هایی نوشتند که تصدیق معادل دکتری به ایشان داده شد. در سال‌های پایانی پادشاهی رضاخان که به خاطر قانون متحدالشکل شدن البسه، روحانیان برای پوشیدن لباس روحانیت باید اجازه اجتهاد یا اجازه حدیث می‌گرفتند، محمد مشکات از آیت‏‬ اللّه‏ سیّد ابوالحسن اصفهانی و آیت‏‬ اللّه‏ ضیاءالدّین عراقی و آیت‏‬ اللّه‏ سیّد محمّد حجت کوه‏‌کمره‏‌ای چندین تصدیق اجتهاد و از مرحوم علاّمه حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه حدیث گرفت. این اجازات به اصطلاح اهل درایه، از جمله «عوالی» بود، یعنی شخص مُجاز را در زنجیره اتصال اسناد به معصوم با کم‌ترین تعداد سلسله اسناد به معصوم متصل می‌کرد.

محمد مشکات طبع شعر هم داشت و عضو انجمن ادبی ایران هم بود؛ هر چند به سیاق علمای بزرگ هیچ‏گاه به خاطر شاعری شهرت نیافت. او تالیفات زیادی دارد، از جمله: کلمه التوحید لرفع التردید (۱۳۰۵)؛ مشکوة الاسرار فی حل عقد الاسفار (۱۳۰۵)؛ روانشناسی (ترجمه رساله عشق ابن‏سینا؛ ترجمه ضیاءالدّین دری، تصحیح میرزا محمود شهابی، ۱۳۱۵)، الوجیزه (در درایه، از شیخ بهایی، ۱۳۱۶)؛ رگ‏شناسی یا رساله در نبض (ابن سینا، ۱۳۱۷)؛ فواید الدریه (شامل چند رساله از ابن سینا، ۱۳۱۸)؛ دره الاخبار و لمعه الانوار (ترجمه تتمه صوان الحکمه، اثر ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ضمیمه مهر سال پنجم، ۱۳۱۸)؛ وصیت‏نامه محمّدباقر مجلسی (ضمیمه سالنامه ۱۳۲۳)؛ دره التاج لغره الدباج (تألیف قطب‏الدّین شیرازی، جلد اوّل، ۱۳۲۰)؛ دانشنامه (قسمت طبیعیات، از ابن سینا، ۱۳۳۰)؛ دانشنامه (قسمت منطق، از ابن سینا، ۱۳۳۱)؛ تقریرات کتاب بیع (از کتاب شرایع، ۱۳۳۲)؛ تصحیح و تعلیق و مقدمه بر کتاب کلید بهشت، تألیف قاضی سعید قمی، مقدمه و چاپ صحیفه کامله سجادیه، مقدمه بر المحجة البیضاء فیض کاشانی در چهار جلد، مجموعه اشعار به خطّ طاهر خوشنویس، نمونه مختصری از غزل و مثنوی و رباعی (گردآورنده اکرم مهین، به همت سیّد محمّد مشکوة ۱۳۳۶)؛ ارسطاطالیس حکیم، نخستین مقاله ما بعد الطبیعه موسوم به مقاله الالف الصغری (ترجمه اسحق بن حنین با تفسیر یحیی بن عدی و تفسیر ابن رشد با تفسیر و تحقیق و مقدمه و ترجمه سیّد محمّد مشکوة، ۱۳۴۶)؛ فعلیت و امکان در عقد وصع و آرا فارابی و ابن سینا (۱۳۵۶) و…

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

او هم‏زمان با تدریس در دانشگاه تهران در مدرسه عالی سپهسالار نیز به تدریس فلسفه اشتغال داشت. بسیاری از استادان و بزرگان و پیشکسوتان امروز مانند دکتر مهدی محقق نزد او تحصیل کرده‏اند. سرانجام در ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و مدتی به تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) پرداخت که آن زمان مرحوم دکتر سیّد حسن امامی (پس از بازنشستگی از دانشگاه تهران) رئیس آن دانشگاه بود، امّا مشکات به دلیل نیاز به مراقبت‌های پزشکی از ۱۳۵۱ به بعد مقیم لندن شد و گاهی یکی یا دو بار در سال به تهران بازمی‏گشت. آنجا در شب‌های محرم و احیا در منزلش مجالس روضه‏‬ خوانی برقرار می‌کرد، و البته که دست از پیگیری کتاب‌ها نمی‌کشید و به شناسایی و فهرست‏‬ برداری کتب خطّی فارسی و عربی موجود در کتابخانه‌های انگلستان می‌پرداخت.

محمد مشکات، سرانجام پس از یک بیماری طولانی در لندن از دنیا رفت، پیکر او را به ایران آوردند و در قم به خاک سپردند.



منیع: خبرگزاری مهر