طنین خطبه‌هایت در گلوگاه زمان مانده‌ست


به گزارش خبرنگار مهر، حسین عباس‌پور شاعر جوان، شعر تازه‌ای برای امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب (ع) سروده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

لهیب ذولفقارت بر تن گردن‌کشان مانده‌ست

طنین خطبه‌هایت در گلوگاه زمان مانده‌ست

یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه

گواه عجز ما انگشت‌های بر دهان مانده‌ست

تو را دیدیم سر تا پا یقین بر قله ایمان

همان‌جا که خلیل‌الله درگیر گمان مانده‌ست

سلونی گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد

تو را که ردپایت ماورای آسمان مانده‌ست

مزین شد اذانم با تمسک بر ولای تو

شهادت می‌دهم از برکت نامت اذان مانده‌ست

شکوه جانفشانی‌های تو آغاز دوران است

تویی که در دل تاریخ نامت جاودان مانده‌ست

میان کوچه‌های شهر عطرت هم چنان جاری‌ست

تو رفتی طعم خرمای تو در کام جهان مانده‌ست

به عشقت دل سپردن اول سیر الی الله است

امام‌العارفین، در سینه شوق بذل جان مانده‌ست

شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد؟

که بغضی استخوانی در گلویت همچنان مانده‌ست

یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشاقت

همانا فصل شورانگیزی از این داستان مانده‌ست



منیع: خبرگزاری مهر

کتاب «و اما ای فرزندم» رونمایی می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «و اما ای فرزندم» نوشته مجید مسعودی با هدف بزرگداشت میلاد پیشوای عدالت و امیر اهل ایمان، حضرت علی (ع) در سیصد و سی امین نشست زرین قلم پنجشنبه ۲۷ دی در فرهنگسرای رسانه رونمایی می‌شود.

این‌کتاب درباره متن و ترجمه های یکی از نامه‌های نهج البلاغه است. این نامه چنان که مترجم آن بیان کرده راه و رسم زندگی را می‌آموزد و اگر چه نامه پدری است که برای فرزند خویش نگاشته، اما گویی خطاب آن به تمام نسل ها و انسان هایی است که در جستجوی زیست شایسته انسانی و کمال و سعادتمندی‌اند.

این نشست توسط مؤسسه فرهنگی هنری رسائل رسانه و نشر حمزه روز پنجشنبه ۲۷ دی از ساعت ۹:۳۰ تا ۱۱:۳۰ در سالن یونس شکرخواه فرهنگسرای رسانه واقع در خیابان پاسداران، خیابان گل‌نبی، خیابان شهید ناطق نوری، میدان قبا برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

یک‌بار دیدمت، پس از آن چشم خویش را؛ در شهرمان برای تماشا گذاشتم


به گزارش خبرنگار مهر،‌ سورنا جوکار شاعر جوان همدانی، به مناسبت فرا رسیدن ۱۳ رجب و سالروز ولادت امیرالمومنین (ع) شعر تازه‌ای سروده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

از لحظه‌ای که در حرمت پا گذاشتم

دیدم قدم به عالم معنا گذاشتم

چون رودِ بی‌قرار، پس از سال‌ها فرار

آرام سر به شانۀ دریا گذاشتم

آنقدر با شتاب دویدم به سوی تو

خود را در ابتدای سفر جا گذاشتم

وقتش رسیده بود، ولی کار مرگ را

از شوق دیدن تو به فردا گذاشتم

یک‌بار دیدمت، پس از آن چشم خویش را

در شهرمان برای تماشا گذاشتم

چرخی به دور خود زد و فریاد زد «علی»

هر گوشه‌ای که قبله‌نما را گذاشتم…



منیع: خبرگزاری مهر

ستایش امام علی (ع) در سروده‌های عبد الباقی عُمَری


‌خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: محمد جواد گودینی استاد دانشگاه، همزمان سیزدهم رجب و سالروز میلاد امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع)، یادداشتی با عنوان «ستایش امام علی علیه السلام در سروده‌های عبد الباقی عُمَری» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.

مشروح متن این‌یادداشت در ادامه می‌آید؛

عبد الباقی عُمَری فاروقی موصلی، از سرایندگان اواخر عصر عثمانی در سرزمین دجله و فرات بوده که از نسل خلیفه دوم عمر بن خطاب بوده و نسلش با ۱۶ واسطه به وی منتهی می شده و از این رو به «عُمَری فارُوقی» مشهور گردیده است. وی در سال ۱۷۹۰ میلادی (۱۲۰۴ هجری) در شهر موصل چشم به جهان گشود و به تحصیل علوم ادبی اشتغال یافت و از سوی دولت عثمانی در موصل و سپس بغداد، به کارهای حکومتی منصوب گردید و در کنار فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، به سرودن شعر نیز همت گماشت و از ادیبان بزرگ و پرآوازه بغداد در زمانِ خود به شمار می‌رفت. از آنجایی که در سرودن شعر با سرعت بالا، توانا بودی، او را «الفوری» می‌خواندند. وی که شاعری بزرگ در سرزمین دجله و فرات بوده، در سن ۷۲ سالگی به سال ۱۸۶۲ میلادی (۱۲۷۹ هجری) در بغداد چشم از جهان فروبست.

عبد الباقی سروده‌های زیبا و دلنشینی را در ستایش اهل بیت رسالت (ع) سروده که از عمق بالایی برخوردار بوده و از تسلط سراینده بر متون دینی و روایی حکایت می‌کند. اخلاص و زیبایی و صفا در اشعار وی به فراوانی دیده شده و آرایه های ادبی (به ویژه تلمیح و تضمین برخی روایات و آیات قرآنی) در سروده‌هایش بسیار است.

وی در سروده‌ای دلنشین، بارگاه آسمانی و ملکوتی امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) را تجلی گاه هیبت و بزرگی خداوند توصیف نموده که برای پناهندگان، همچون سایه‌ای طولانی و پناهگامی مستحکم و طورِ مناجات با خداوند بی همتاست:

قُبَّةُ المُرتَضَی عَلیٍّ تَعَالَی / شَأنُها عَن مَوازِنٍ وَ عَدِیلِ

کَبُرَت فَاستَقَلَّت الفَلَکُ الدَّوّ / ارُ عَنهَا بِأن یُری بِبَدیلِ

جَلَّلت مَرقداً جَلِیلاً تَجَلَّت / فَوقَهُ هَیبَةُ المَلِیکِ الجلیلِ

فَعَلی قُبَّةِ السَّماءِ اذا مَا / فَضَّلُوهَا أقُولُ بِالتَّفضِیلِ

هِیَ بَاءٌ مَقلُوبَةٌ فَوقَ تِلکَ ال / نُقطَةِ المُستَحِیلةِ التَّأوِیلِ

هِیَ فُلکٌ بَل ما عَلَیه استَوَی الفُل / کُ وَ مِن فَوقِ لَوحِه مِن قَبِیلِ

هِیَ کَهفُ النَّجَاةِ طُورُ المُنَاجَا / ةِ ثَمَالُ العُفَاةِ مَأوَی الدَّخِیلِ

هِیَ ظِلُّ ما ضَلَّ مَن قَالَ یَوماً / بِحمَاهَا مِن تَحتِ ظلٍّ ظَلِیلِ

هِیَ غَمدٌ لِذِی فَقَارٍ بَطِینٍ / مِن سُیُوفِ اللهِ العَلِیِّ صَقِیلِ

هِیَ غَابٌ ثَوَی بِهِ أسَدُ اللهِ / عَلیٍّ بِصَدرِ أشرَفِ غِیلِ…

عَلَّلانِی بِذِکرِ مَن حَلَّ فِیهَا / إنَّ قَلبِی یَطِیبُ بِالتَّعلِیلِ

نَعتُه بِالزَّبُورِ جَاءَ وَ بِالفُر / قاَنِ بَل بِالتَّوراةِ وَ الإنجِیلِ

الإمامُ المُبِینَ أحصَی بِه الل / هُ جَمِیعُ الأشیاءِ فِی التَّنزِیلِ

هُوَ ساقِی الحَوضِ الذی لَیسَ / یَظمَأ مَن حَبَته یَدَاهُ بِالتَّنوِیلِ

هُوَ ذاتُ الشِّفا لِکُلِّ عَلِیلٍ / وَ شِفَاءٌ لذَاتِ کُلِّ غَلِیلِ

عَیلَمٌ کُلُّ قطرةٍ مِن نَداهُ / هِیَ غَیثٌ لِکُلِّ عَامٍ مَحِیلِ …

ترجمه: «مرقدِ علی مرتضی «ع»، از داشتن همانند و هم طراز، برتر است.

(آن قبه و بارگاه) بلند و سترگ بوده و روزگار، اِبا داشته که برای آن، همانندی دیده شود.

آن، گنبد و بارگاهی بزرگ است که از فراز آن، هیبت و بزرگی خدایِ جلیل تجلی نموده است. (واج آوایی حرف جیم و جناس اشتقاق در واژگان جلّلت، تجلّت و الجلیل، زیبایی این بیت را دوچندان کرده است).

هنگامی که با بلندی آسمان برابر شود، من به برتری این بارگاه (مرقد امام علی «ع») باور دارم (و این بارگاه را از آسمان نیز بالاتر و افراشته‌تر می دانم).

آن، حرفِ باء واژگونی است که بر بالای آن نقطه‌ای که تأویل آن، ممکن نیست. (اشاره به حدیث مشهور امام علی «ع» که فرمود: اسرار قرآن، در (سوره) فاتحه بوده، اسرار فاتحه در بسم الله الرحمن الرحیم است، اسرار بسم الله در باء بوده و من همان نقطه زیرِ (حرف) باء هستم).

(این بارگاه ملکوتی) بسانِ کشتی است که بر فراز لوحِ آن، هیچ مانندی نیست.

آن، پناهی برای نجات، طوری برای مناجات، پناهگاه افرادِ عفیف و ماوایی برای فردی است که به آن روی می‌آورد.

آن، سایه کسی است که راه را گم کرده (و یا به گمراهی افتاده) و اگر (کسی) در پناهِ آن بارگاه درآید، در سایه‌ای مُمتَد قرار گرفته (و جایی را یافته که پناهجویان را پناهی مطمئن و امن خواهد بود).

آن، همچون غِلافی برای شمشیر ذی الفقار بوده که (صاحب آن شمشیر)، خود شمشیری از شمشیرهای برانِ خداوند بلند مرتبه است.

(آن مکانِ باشرافت)، بیشه ای است که شیرِ خدا (امام علی «ع») در آن و بر فراز بالاترین خانه شیران، آرمیده است…

مرا به دلیل یاد کردن از کسی که در این بارگاه آرمیده (امیر مؤمنان «ع»)، سرزنش می‌کنند؛ اما قلب من، با سرزنش خُرّم می‌گردد (و این سرزنش‌ها در قلب من تأثیر منفی نداشته، بلکه مرا در کار و اندیشه ام مصمم‌تر می‌سازد).

وصف ِ او در زبور، قرآن، بلکه در تورات و انجیل آمده (و درباره ایشان «ع»، پیامبران گذشته سخن گفته و در کتب آسمانی پیشینیان نیز یاد گردیده است).

او (ع) همان پیشوای روشنی است که دانشِ همه چیز در او احصا شده (و در وجودش به ودیعه نهاده شده است؛ اشاره به آیه ۱۲ سوره یس که می‌فرماید: همه چیز را در امامی مبین، احصا نموده‌ایم و برشمردیم. ذیل این آیه شریفه، مفسران گفته‌اند منظور از امام مبین، حضرت علی «ع» است).

او (ع) همان لوح بلکه آنچه میان لوح نوشته شده می‌باشد و آنچه (از علم و اخبار غیبی) که میان لوح نگاشته و ثبت گردیده، نزد او وجود دارد.

او (ع)، ساقی حوضی است که هر آن کس از بخشش و عطای او برخوردار گردد، تشنه نخواهد شد.

او (ع) برخودار از شفا برای هر بیماری بوده (درمان و شفای هر بیماری، بدست او یافت می‌شود) و آبی گوارا برای هر تشنه کامی است.

او (ع) بسان چاهی است که هر قطره از بخشش وی، بارانی است که در زمان قحطی می بارد. (تشبیه بخشش و کرم امام علی «ع» به بارانی که در روزگار قحطی و نیاز مردم، می بارد) …».

اثر جاودانه و بسیار مشهور او، شعری است در ستایش امام الموحدین حضرت علی بن ابی طالب (ع) که به “قصیده عَینیة” شهرت یافته و در برخی از ابیات این قصیده زیبا، چنین سروده است:

أنتَ العَلِیُّ الَّذی فَوقَ العُلَی رُفِعا / بِبَطنِ مَکَّةَ وَسطَ البَیتِ اذ وُضِعَا

وَ أنتَ حَیدَرَةُ الغَابِ الذی أسَد ال / بُرجِ السَّمَاوِی عَنهُ خَاسِئاً رَجَعا

وَ أنتَ بَابٌ تَعَالَی شَأنُ حَارِسه / بِغَیرِ رَاحَةِ رُوحِ القُدسِ ما قُرِعا

وَ أنت ذاکَ الهِزَبرُ الأنزَعُ البَطَلُ ال / ذی بِمِخلَبِه لِلشَّرکِ قَد نَزَعا

وَ أنتَ یَعسُوبٌ لِلمُؤمِنِینَ الی / أیِّ الجِهَاتِ انتَحَی تَلقَاهُمُ تَبَعا

وَ أنتَ نُقطَةُ بَاءٍ مَع تَوَحُّدِها / بِهَا جَمِیعُ الذی فِی الذِّکرِ قَد جُمِعا

وَ أنتَ وَ الحَقُّ یا أقضَی الأنامِ بِه / غَداً عَلَی الحَوضِ حَقَّاً تُحشَرانِ مَعا

وَ أنتَ صُنوُ نَبیٍّ غَیر شِرعَتِه / للأنبیاءِ إلهُ العَرشِ ما شَرَعا

وَ أنتَ زَوجُ ابنَةِ الهَادِی الی سَنَنٍ / مَن حَادَ عَنهُ عِداه الرُّشدُ فَانخَزَعَا…

وَ أنتَ رُکنٌ یُجِیرُ المُستَجِیرَ بِه / وَ أنتَ حِصنٌ لِمَن مِن دَهرِه فَزِعَا

وَ أنتَ عَینُ یَقِینٍ لَم یَزِده بِهِ / کَشفُ الغِطَاءِ یَقِیناً أیَةُ انقَشَعَا

وَ أنتَ ذُو حَسَبٍ یُعزَی الی نَسَبٍ / قَد نِیطَ فِی سَبَبٍ أوجُ العُلا قَرَعا

وَ أنتَ مَن فُجِعَ الدِّینُ المُبِینُ بِهِ / وَ مَن بِأولادِهِ الاسلامُ قَد فُجِعا

وَ أنتَ أنتَ الذی حُطَّت لَهُ قَدَمٌ / فِی مَوضِعٍ یَدُهُ الرَّحمنُ قَد وَضَعَا

وَ أنتَ أنتَ الذی لِلقِبلَتَینِ مَعَ ال / نَبیِّ أوَّلُ مَن صَلَّی وَ مَن رَکَعَا

وَ أنتَ أنتَ الذی آثَارُه ارتَفَعت / عَلَی الأثِیرِ وَ عَنهَا قَدرُهُ اتَّضَعَا

وَ أنتَ أنتَ الذی لله مَا فَعلا / وَ أنتَ أنتَ الذی لله مَا صَنَعا …

ترجمه: «تو همان علی هستی که از درون مکه و میانه خانه (خدا؛ محل تولد امام علی «ع») بر فراز بلندی قرار گرفته و بالا رفته‌ای.

و تو شیرِ بیشه ای هستی که شیرِ برج آسمان، (در برابر او) دور شده و باز می‌گردد.

و تو دروازه‌ای هستی که جایگاهِ نگهبانش بالاتر از آن است که روح القدس (جبرئیل) بدون اجازه به فضای آن وارد گردد.

و تو همان شیر دلاوری و قهرمان (میادین نبرد) هستی که هر گونه شرک از دستان او کَنده شده (و بدور از هر گونه شرک است).

و تو پیشوای مؤمنان هستی که به هر طرف میل کنی، آنان را (مؤمنان را) پیرو خود خواهی یافت.

و تو، نقطه بائی هستی (باء بسم الله الرحمن الرحیم) که در آن، همه قرآن جمع گردیده است. (خلاصه و چکیده معارف قرآن کریم، در وجود شما متجلی گردیده است).

تو و حق، ای کسی که در میان مردمان بیشترین حکم به آن (حق) را صادر نمودی، فردا در کنار حوض با یکدیگر محشور خواهید شد. (اشاره به حدیث معروف پیامبر «ص»: علی همراه حق و حق همراه علیست؛ از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند).

و تو برادر و همتای پیامبر «ص» هستی، البته جز جایگاه پیامبری اش (و اینکه صاحب شرع و دین است) و خداوندی که صاحب عرش است، برای انبیا (ع)، چنین کسی را آشکار نساخته است. (انبیا گذشته «ع»، چنین وصی و جانشینی را نداشته‌اند).

و تو همسرِ دخترِ کسی هستی که به راهی هدایت می‌کند که هر کس از آن رویگردان شود، (از مسیر رشد و هدایت) دور می‌گردد.

و تو پناهی هستی که پناه جو را به خود آرام کرده (و پناه هر بی پناه و ستم دیده‌ای هستی) و برای کسی که در روزگارش اندوهناک است، پناهگاهی مستحکم به شمار می‌روی.

و تو دیدگانی به یقین رسیده داری که اگر پرده‌ها کنار رود، بر یقین او افزوده نمی‌گردد. (اشاره به حدیث مشهور امام علی «ع» که فرمود: اگر پرده‌ها کنار رود، بر یقینم افزوده نمی‌گردد).

و تو دارای نسبی شریف بوده و به خاندانی انتساب داری که به پیوندی متصل هستی که اوج بلندی و بزرگی نیز از آن خالی بوده (و بالاترین درجات بلندی و رفعت نیز به تو دست نخواهد یافت).

و تو کسی هستی که به خاطر او دینِ آشکار (اسلام) گرفتار اندوهی بزرگ شده (با شهادت او) و (با شهادت فرزندانش)، اسلام دچار مصیبت گردیده است. (چرا که او فرزندانش، ستون‌های دین بوده و با شهادتشان، دین اسلام دچار آسیب شده و ستون‌هایش شکسته گردیده است).

و تو کسی هستی که بر جایی قدم نهادی که خداوند دستِ عنایت خویش را در آنجا قرار داده است. (اشاره به بالا رفتن امام علی «ع» از شانه پیامبر «ع» در روز فتح مکه و شکستن بت‌ها از سوی ایشان که بر شانه رسول خدا «ص»، پای نهاد؛ کسی که خاتم پیامبران «ع» بوده و مورد لطف و عنایت ویژه خداوند جهانیان است).

و تو همراه با رسول خدا (ص)، نخستین کسی هستی که بر دو قبله (مسجد الاقصی و مسجد الحرام) نماز خواندی و رکوع به جای آوردی. (اشاره به روایات بی شمار شیعه و بسیاری از اهل سنت که امام علی «ع» را نخستین مسلمان از میان مردان دانسته که همراه با پیامبر «ص» نماز به جای آورده است).

و تو همان کسی هستی که آثار و کردارهای نیک و پسندیده‌ات بالا رفته و از آن، جایگاهت روشن و آشکار می‌گردد. (مقام و منزلت شما از کردار و اثرهای نیکی که برجای نهادی، پیداست).

و تو همانی که آنچه انجام داده‌ای و ساختی، برای خدا بوده است. (کارها، تلاش‌ها، مجاهدت‌ها و کردارت همگی برای خدا و کسب خشنودی پروردگار بوده است) …».

عبدالباقی فرزند سلمان بن احمد عُمَری از چهره‌های ادبی اهل سنت در پایان دوران عثمانی در سرزمین عراق بوده و از وی سروده‌های پرمعنا و جان‌فزایی برجای مانده که عمق ارادت، دلدادگی و محبت خود را به ساحت مقدسِ امام علی بن ابی طالب (ع) و دیگر پیشوایان دین (ع) اعلام نموده و اثر مشهورش نیز «الباقیات الصالحات» نام داشته که در زیبایی، بلاغت و ساختار ادبی، کم نظیر است. پرآوازه‌ترین سروده وی نیز «قصیده عینیه» او بوده که در ستایش حضرت علی بن ابی طالب (ع) سروده و از دلپذیرترین اشعار آئینی در ادب عربیِ آن روزگار محسوب شده و قدرتِ شعری و قریحه ادبی وی از این قصیده دلپذیر و خواندنی، کاملاً آشکار می‌گردد و با بهره گیری از آموزه‌های دینی، آیات قرآنی و نکته‌های تاریخی و روایی سروده شده است. این دیوان شعری با محبت خالصانه، شیفتگی و دلدادگی به اولیای الهی سروده شده و اشعارش خواندنی و دلچسب بوده و اثر عمیقی بر جان انسانِ خواننده برجای می نهد. خداوند بی همتا، روح شاعر را قرین رحمت واسعه خود قرار دهد.



منیع: خبرگزاری مهر

کرّار بود نه فرار و مَثلش، مَثل سوره قل‌هوالله؛ علی (ع) در کلام اهل سنت


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «مسیح اسلام؛ داستان‌هایی از فضائل امام علی (ع) در منابع اهل سنت» اثر علی قهرمانی سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات کتاب جمکران وارد بازار نشر شد و طی ۱۰ روز به چاپ هشتم رسید. این‌کتاب که مولفش برای نوشتن آن، بیش از ۳۰۰ منبع تاریخی و حدیثی اهل سنت را مطالعه و بررسی کرده، در حال حاضر با نوبت چاپ نوزدهم با شمارگان ۱۰ هزار نسخه در بازار نشر حضور دارد.

علی قهرمانی، پیش از این‌کتاب، اثر دیگری درباره شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س) نوشت که با عنوان «فاطمه علی است» توسط همین‌ناشر چاپ شد. «مسیح اسلام» نیز با رویکرد همان‌کتاب اول نوشته شد و به خرده‌روایت‌های داستانی اختصاص دارد که بازه زمانی‌اش از ۱۳ سالگی علی (ع) که به جانشینی پیامبر (ص) انتخاب می‌شود، تا ۲۰ سال بعد یعنی حجه‌الوداع و واقعه غدیر خم امتداد دارد.

نویسنده کتاب پیش‌رو در مقدمه آن می‌گوید: «پژوهش مطالب این‌کتاب به‌طور ناپیوسته بیش از ۱۰ سال طول کشید و بنا بر آن بود که داستان به متن وفادار باشد. در اندک مواردی که روایت، هیچ‌زمینه و فضای داستانی نداشت، با مراجعه به تاریخ و منابع فریقین تلاش شد سقف خیال در داستان‌پردازی‌ها نیز بالاتر از کشش روایت مذکور نباشد.»

داستان‌های کتاب پیش‌رو در ۵ فصل تدوین شده‌اند که عبارت‌اند از: «خورشید مکه»، «آفتاب مدینه»، «طلوع در غدیر»، «خورشید خانه‌نشین» و «در جستجوی آفتاب»

در ادامه به بهانه سالروز میلاد امیرالمومنین (ع)، ۱۰ فراز از داستان‌های «مسیح اسلام» را می‌خوانیم؛

قدم از قدم برنداشت

بانگ هجرت که نواخته شد، تازه‌مسلمان‌ها دسته‌دسته و پنهانی راهی یثرب شدند. مکه دیگر جای زندگی نبود، همه‌شان گرچه صبور بودند و ساکت، اما شکنجه‌های گاه و بیگاه کفار و آزار مشرکان امانی برای مومنان نگذاشته بود. درست در همین شرایط از جایی که گمانش را هم نمی‌بردند خدا درِ گشایشی برایشان باز کرد؛ بیعت شبانه اهالی یثرب همه‌چیز را دگرگون ساخت، پیامبر تا همه را نفرستاد خودش راهی نشد. وقتی هم هجرت را آغاز کرد، در قبا ماند و وارد شهر نشد.

همه دل‌های شهر برای نبی می‌تپید و دل پیامبر برای علی (ع). جانشین پیامبر در مکه ماند تا در نبوتش امانت‌های مانده پیش رسول خدا را به صاحبانشان برگرداند و کارهای نیمه‌تمام پیامبر را به سامانی برساند.

تا علی نیامد، نبی قدم از قدم برنداشت، تا همه بفهمند ارزش علی را برای نبی و جایگاهش را.

خشونت در راه خدا

از نبرد یمن که برمی‌گشتند علی جلوتر رفت. رفت تا رسول خدا را ببیند و اخبار پیروزی سپاه اسلام را داغ داغ تقدیم کند.

علی که رفت باقی‌مانده‌ها، هرچه پارچه و لباس غنیمتی بود پوشیدند. علی اما خیلی زود برگشت و هرچه را هرکه تصرف کرده بود به زور پس گرفت.

زورشان به علی نرسید، اما شکایت پیش رسول خدا بردند و شکوه‌ای طولانی سر دادند.

«از علی پیش من گله و شکایت نکنید. زیرا اگر خشونتی نشان داده، حتما برای خدا بوده و بس.»

کرار بود نه فرار

زرهی که بر تن داشت، پشت نداشت، چون در قاموسش نه شکست را می‌توانستی پیدا کنی، نه پشت کردن به دشمن و نه فرار از میدان نبرد. سپر را خرج عروسی کرد و جای آن پرچم فرماندهی سپاه را به دست گرفت؛ دلاوری که خدا از او راضی بود و او هم از خدا، هرجا بود فتح و ظفر با او بود و از هیچ جنگی برنگشت مگر با پیروزی.

کسی به میدان مبارزه با او نرفت مگر آنکه در بازگشت جانش را جا گذاشته بود. شمشیر که به دست می‌گرفت از چپ و راست می‌گریختند. زیرا جبرئیل دست راستش بود و میکائیل دست چپش. فرار می‌کردند و می‌گفتند: «فرشته مرگ جایی در پشت شمشیر علی است.»

غدیر به روایت ذهبی

کتاب را از قفسه بیرون کشید و پیش رویش گذاشت. ورق به ورق و سطر به سطر شروع کرد به خواندن. کتاب اول که تمام کرد کناری گذاشت و کتاب دوم را به دست گرفت. تورقی کرد و مروری؛ همه مطالب مرتبط و در راستای کتاب قبلی بود. کتاب‌های سوم و چهارم هم همینطور. دانست این‌ها جلدهایی از یک‌کتاب هستند و پیرامون حقیقتی واحد به نگارش درآمدند.

«محمد ذهبی» محدثی نام‌آشنا،‌ تاریخ‌نگاری برجسته و سیره‌نویسی توانا و آشنا به رجال بود. می‌دانست جمع‌آوری چنین گنج گران‌بهایی چقدر سخت است و طاقت‌فرسا. نمی‌توانست تحسین و تقدیر خود را از این‌کار بزرگ پنهان کند. دست به قلم برد و حال خود را پس از خوندن این‌کتاب این‌طور نوشت:

«محمد بن جریر طبری روایات غدیر خم را در چهارجلد گردآوری کرده است. من بخشی از آن را دیدم و جلدی از آن را خواندم. از گستردگی روایات غدیر شگفت‌زده شدم و فراوانی این‌روایات مرا مات و مبهوت ساخت. آنجا بود که یقین کردم این‌اتفاق ناب رخ داده است.»

تو هم شنیده‌ای؟

در روزگاری زندگی می‌کرد که سینه‌ها جام کینه‌ها بود؛ دورانی که هیچ‌خطیب و منبری بی‌لعن علی از منبر پایین نمی‌آمد. حدیثی عجیب اما ناب سعید بن مسیب را آواره کوه و بیابان و راهی راه دانایی کرده بود.

پیش پسر ابی‌وقاص که رسید، روایت را که چون گنجی گران‌بها پنهان کرده بود بیرون آورد. حدیث منزلت را برای سعد خواند. گفت: «تو رسول خدا را درک کرده‌ای. آیا چنین حدیثی از او شنیده‌ای؟!»

با حرف و خنده سعد، چشم‌های از تعجب گردشده‌اش، داشت از حدقه بیرون می‌زد:

«آری، نه یک‌بار و دوبار. این حرفی بود که رسول خدا مدام تکرار می‌کرد و در هر مناسبتی رو به علی (ع) می‌فرمود: نسبت تو به من مانند نسبت هارون است به موسی، مگر آنکه پس از من پیامبری نیست.»

قرآن با علی است

«دیدن عایشه روی آن ناقه بزرگ و با ابهت دلم را به‌سوی او می‌کشاند، اما لحظه‌های اذان ظهر بود که خدا آرامشی عجیب به دلم انداخت و مرا در رکاب علی ثابت‌قدم ساخت.»

ام‌سلمه از او پرسیده بود: «دل تو کجا سیر می‌کرد، آنگاه که دل‌ها به‌سوی جایگاه و منطقه پرواز خود می‌شتافتند؟»

آزادشده دست ابوذر با تواضع زانو زده بود و در تمام طول صحبت‌ با همسر رسول خدا به نشانه احترام سر به زمین افکنده بود. گفت: «ای ام‌المومنین به خدا سوگند نیامده‌ام تا چیزی بخورم و بیاشامم. خوب می‌دانی که آمده‌ام تا پرده‌های شک را از حجره قلبم بگیری.»

لبخند رضایت لب‌های ام‌المومنین نشانه تایید او بود. با تبسم گفت: «از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: علی (ع) همراه قرآن است و قرآن نیز همراه علی (ع). هرگز علی (ع) از قرآن و قرآن از علی (ع) جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»

از زبان ابوذر

مفسری به نام بود و محدثی مشهور. روزی گذرش به زمزم افتاد. نزدیک چاه قصد استراحت کرد. تا نشست حلقه‌ای از جمعیت او را چون نگینی در بر گرفت. جماعتی این‌چنین مشتاق او را سر ذوق آورد و خستگی فراموشش شد.

بهترین هدیه‌ای که برای این‌جمع باصفا داشت،‌ احادیثی ناب بود که خودش از پیامبر خدا شنیده بود.

بهترین آن‌ها روایت‌هایی از فضیلت‌های پسر ابوطالب. عبدالله می‌گفت و مردی ناشناس از میان جمع او را تایید می‌کرد. مردی که با پارچه انتهای عمامه‌اش، صورتش را پوشانده بود.

جان عبدالله مالامال شد از شوق شناخت آن مرد ناشناس اما آشنای به حقایق.

پسر عباس دیگر طاقت نیاورد. قسمش داد که خودش را معرفی کند. مرد، پارچه از صورت برگرفت و گفت: «من جندب، پسر جناده هستم؛ معروف به ابوذر غفاری. از یاری‌کنندگان رسول خدا (ص) در جنگ بدر. با دو گوشم از دو لب رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: «علی پیشوای نیکوکاران و کشنده کافران است، هرکه او را یاری کند پیروز است و آنکه او را خوار نماید ذلیل و بی‌چاره.»

اللهم وال من والاه

هنوز سینه‌هایی از کینه لبریز بود؛ دل‌هایی که از کشته‌شدن اقوام مشرکشان به دست علی در جنگ‌ها آتشی روشن داشت و آدم‌های کوچکی که بزرگی علی را تاب نمی‌آوردند.

آتش کینه‌ای و دامنه حسادتی که از این‌دل‌ها و سینه‌ها زبانه می‌کشید، می‌توانست غیر خودشان، جامعه‌ای را بسوزاند.

هرچه گفت این‌انتصاب از جانب خداست دل‌هاشان اما گنجایش پذیرش علی را نداشت.

حرفش را جور دیگری زد تا بهانه را از بهانه‌جوها بگیرد. دست به آسمان مناجات برداشت. دعا کرد و نفرین؛ علی و دوستانش را دعا کرد و دشمنانش را نفرین.

«خدایا دوست بدار هرکه را علی را دوست دارد و دشمن باش با هرکه با او دشمن است. یاری کن هرکه او را یاری کند و خوار گردان هرکه خواری او را بخواهد…»

زینو مجالسکم بذکر علی (ع)

از کوچه پس کوچه‌های خاکی گذشتند. انتهای کوچه آخر، خانه یکی از همسران پیامبر خدا بود.

خوشحال بودند که پس از حج، توفیق زیارت مزار رسول خدا نصیبشان شده و حالا فرصتی برای فیض‌بردن دارند.

وقتی در خانه عایشه رسیدند جمع فراوان دیگری از حاجی‌ها را دیدند که به خانه او آمده‌اند.

از نگاه‌ها شراره اشتیاق می‌بارید و عطش دانستن را در چهره تک‌تکشان می‌شد دید. بی‌تابی و ازدحام جمعیت منتظر، عایشه را به سخن وا داشت. گفت: «چیزی را می‌گویم که پیامبر خدا بسیار به آن توصیه می‌کرد: «زینوا مجالسکم بذکر علی (ع). در دورهمی‌ها، زینت مجالستان ذکر علی باشد.»

مَثل سوره قل‌هوالله

«مَثل علی در میان امت، مانند مَثل قل هوالله است در میان سوره‌های قرآن.»

این‌جمله غوغایی برپا کرد در جمع حلقه محبان. برخی حیران شدند و جمعی شیدا. هرکس حرفی می‌زد و به قدر فهم خود تفسیری می‌کرد.

اجازه نداد دل‌ها و زبان‌ها بیش از این به بیراهه بروند و گمان‌های بیهوده برند.

به ثواب خواندن سوره توحید اشاره کرد. گفت: «هرکه در قلبش علی را دوست داشته باشد، یک‌سوم ثواب امت را از آن خود کرده است. اگر محبت علی از دلش جوشید و بر زبانش جاری شد، ثلث دیگر این‌ثواب را به چنگ آورده و اگر محبت قلبی و اقرار زبانی را با رفتار و کردارش کامل کند، معادل تمام ثواب امت اسلام را به او می‌دهند.»



منیع: خبرگزاری مهر

بی سؤال و جواب می‌بخشد، پدرم بی‌حساب می‌بخشد


به گزارش خبرنگار مهر، محمدحسین مهدویان شاعر جوان و طنزپرداز، شعر تازه‌ای به مناسبت ولادت امیرالمومنین (ع) و برای روز پدر سروده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

مهدویان در ابتدای شعرش نوشته «تقدیم به همه پدران زحمت‌کش میهنم که برای کسب روزی حلال تلاش می‌کنند».

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

کنج دکّان خود نشسته پدر، می‌نویسد حساب سالش را

تا دوباره کنار بگذارد، سهم خمس و زکات مالش را

کاسب مورد وثوق محل، با توکل، بدون دوز و دغل

می‌گذارد میان سفره‌ خود، سال‌ها لقمه حلالش را

گرچه در طول زندگی گهگاه در بساطش نبوده غیر از آه

هیچ‌گاه از حساب خمس و زکات، جا نینداخت یک ریالش را

بی سؤال و جواب می‌بخشد، پدرم بی‌حساب می‌بخشد

او که تنها کمک به خلق‌ُالله خوب کرده همیشه حالش را

مثل رودی روان و در حرکت، مثل باران لطیف و پر برکت

می‌ستایم همیشه در شعرم، روح بخشنده و زلالش را



منیع: خبرگزاری مهر

پدرم چون به کسی ظلم نمی‌کرد تو طول روز؛ نفساشو شبا با خیال راحت می‌کشید


به گزارش خبرنگار مهر، رضا شریفی شاعر و مداح اهل بیت (ع)، به مناسبت روز پدر و سالروز ولادت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) شعر تازه‌ای سروده و آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

این شعر محاوره را در ادامه می‌خوانیم؛

*

پدرم کارگر مردم بود و زحمت می‌کشید

واسه‌ی یه لقمه نون خیلی مرارت می‌کشید

روزگار باهاش یکم نامهربونی کرد ولی

باز تا وقتی زنده بود بار محبت می‌کشید

پدرم چون به کسی ظلم نمی‌کرد تو طول روز

نفساشو شبا با خیال راحت می‌کشید

پدرم بازی دنیا رو اگرچه باخته بود

پدرم اگرچه خیلی وقتا حسرت می‌کشید

ولی ما رو دست مرتضی علی سپرده بود

فقط از علی و اولادش منت می‌کشید

خدا رحمت کنه نوکراتو یا اباالحسن

که شبانه‌روز تو رو زدن صدا اباالحسن

*

پدرم همیشه عطر و بوی رنج و غم می‌داد

وقت استراحتش رو تخت غصه لم می‌داد

مثل من مدعی مسلمونی نبود ولی

خدا رو همیشه به اسم علی قسم می‌داد

پدرم با اینکه هیئتی نبود، مُحَرّما

تو خونه سینه می‌زد، دم می‌گرفت و دم می‌داد

سقف خونه چکه داشت؟ یا که بابام گریه می‌کرد؟

نمی‌دونم ولی بالشش که بوی نم می‌داد

اعتقادم اینه که بابام یه مرد عادی بود

اسم مرتضی علی بود که بهش جنم می‌داد

حرفِ از علی کجا و گوش نامحرم غیر؟

اول و آخر مردای جهان ختم بخیر…

*

من مثه بابام خاطرخواتم علی، خداروشکر

هرچی پیش بیاد بازم پاتم علی، خدا رو شکر

مثل بچگیم که خوابتو دیدم، دوسِت دارم

گرچه قدر و شأنتو نفهمیدم، دوسِت دارم

روزگارم خوبه پیشت، بیا درهمش نکن

هر کاری می‌کنی این ارادتو کمش نکن

یه کاری کن که به دردت بخورم ابوتراب

توی فتنه‌ها از عشقت نبُرم ابوتراب…



منیع: خبرگزاری مهر