رمان «خیابان الزهرا»‌ واکنشی به طوفان الاقصی است؛ عناصر مهم در نوشتن رمان برخط


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: رمان «خیابان الزهرا»‌ به تازگی به قلم بهزاد دانشگر توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. دانشگر نگارش این‌رمان را تنها یک ماه پس از طوفان الاقصی شروع کرد و بخش‌های ابتدایی آن را به صورت برخط و در فضای مجازی منتشر کرد.

به بهانه انتشار نسخه مکتوب این رمان سراغ بهزاد دانشگر رفتیم و گپ و گفتی داشتیم.

متن مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید؛

* آقای دانشگر چه شد تصمیم گرفتید کتاب را در بستر فضای مجازی بنویسید و منتشر کنید؟

روند چاپ و نشر در کشور ما روند زمان‌بری است. معمولا نوشته شدن یک داستان بین چندماه تا یک سال طول می‌کشد، بعد از آن هم روند چاپ کتاب یکی دو سال طول می‌کشد. من احساس می‌کردم اگر بخواهم این رمان را سر فرصت و در فرایند طبیعی خودش بنویسم، خیلی طول می‌کشد. جنگی شروع شده بود و من احساس می‌کردم که باید واکنش من واکنشی باشد که همان روزهای جنگ مردم را حساس بکند و واکنشی از طرف من باشد. اینکه کتابی درباره مسائل غزه یکی دو سال بعد از آن طوفان الاقصی نوشته و چاپ بشود خوب است ولی به نظرم دیر بود.

ترجیح می‌دادم واکنشم سریع‌تر رخ بدهد. این است که تصمیم گرفتم همین‌طور که دارم می‌نویسم، آن را به صورت برخط و قسمت به قسمت منتشر کنم. یک بخش‌هایی را منتشر کردم و توجهاتی را هم جلب کرد. همان‌طور که شما گفتید بازتاب‌هایی داشت. بعدش دیگر سر فرصت متن را تکمیل کردم و فرایند چاپ را ادامه دادیم و به تازگی هم کتاب منتشر شده است.

* موضوع رمان خیابان الزهرا چیست؟ از چه دریچه‌ای به مسأله طوفان الاقصی و غزه پرداخته‌اید؟

این کتاب یک مجموعه چند جلدی است که تازه جلد اول آن منتشر شده است. داستان پر فراز و نشیب و پرحادثه و پرماجرایی درباره نوجوان اسرائیلی است که در روز طوفان الاقصی به همراه خانواده‌اش و برخی دیگر از اسرائیلی‌ها به اسارت گرفته شده و به داخل غزه برده می‌شود. این نوجوان آنجا با موقعیت‌های جدیدی روبرو می‌شود و مسائل جدیدی را می‌بیند که در مواجهه با این مسائل، باید تصمیمات مهمی بگیرد؛ چرا که این مسائل تغییرات بنیادینی در ذهنش به وجود می‌آورد.

* با توجه به قصه و موضوعی که این رمان دارد،‌ فکر می‌کنم داستان کتاب می‌تواند برای مخاطب غیر ایرانی هم جذاب باشد. درست است؟

این کار من نیست که کتاب را به دست مخاطب خارجی یا حتی اسرائیلی برسانم. ولی احتمال دارد اگر این اتفاق بیفتد و رمان به دست مخاطب اسرائیلی یا انگلیسی‌زبان برسد، اثرگذار باشد. من کتاب را برای مخاطب خودم نوشته‌ام. اینکه چه مخاطبی پیدا می‌کند، اتفاقی است که بعدها رخ می‌دهد و دست من نیست. اما شخصیت این رمان مسیر پر پیچ و خمی دارد و این اتفاقات می‌تواند حرف‌هایی برای مخاطب خارجی هم داشته باشد.

* گفتید قرار است این رمان چند جلد باشد. جلد اول آن که را زیرعنوان «فرار کن موسی، فرار کن»‌ منتشر شده است، از بخش‌هایی است که قبلا در فضای مجازی منتشر شده است؟

نه. آن چیزی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده بود، تقریبا ۲۰ درصد این کتاب است و هفتاد هشتاد درصدش جلد اول پیش از این هنوز منتشر نشده بود.

* قرار است که تا چند جلد ادامه داشته باشد؟

الآن مشغول نوشتن جلد دومش هستم و احتمالا جلد سومی هم داشته باشد.

* انتشار برخط رمان چه برای شما چه تجربه‌ای داشت؟ به دیگران جنین توصیه‌ای می‌کنید؟

خیلی به خود شخصیت نویسنده برمی‌گردد که این کار برایش خوشایند باشد یا نه. من چون آدم خیلی فعالی در فضای مجازی نبودم، برایم تجربه جالبی بود و تأثیر اولیه خوبی داشت. منتها به دلیل اقتضائات شغلی نمی‌توانستم حضور مداوم و زیادی در فضای مجازی داشته باشم. استمرار این کار احتیاج به فعالیت‌های جدیدی داشت که در توان من نبود. چون من صبح تا شب درگیر اتفاقات اجرایی شغل خودم در دفتر داستان حوزه هنری بودم و اگر می‌خواستم بیشتر از این به این کتاب بپردازم، از مشغله‌های خودم دور می‌افتادم و حق نویسندگان و دوستانم ضایع می‌شد.

در نوشتن رمان برخط چیزی که مهم است، منظم بودن است. من تا یک زمانی به صورت منظم جلو آمدم و نزدیک پانزده شاندزه قسمت از کتاب را در فضای مجازی منتشر کردم ولی بعد از آن گرفتاری‌های شغلی‌ام این اجازه را نمی‌داد. دیدم اگر بخواهم بدون آن اقتضائات هم بنویسم و ادامه بدهم، ممکن است داستان بی کیفیت شود و به مخاطب بی‌احترامی شود. به همین خاطر مهم است که نویسنده رمان برخط یک ارتباط مداوم و خوبی با مخاطبانش در فضای مجازی داشته باشد و سبک زندگی‌اش هم این اجازه را به او بدهد که هرروز یک وقت مناسبی را برای ادامه نوشتن داستان داشته باشد. برای خود من تجربه خوبی بود وی متأسفانه نتوانستم ادامه بدهم.

* شما تصمیم گرفتید از وقایع فاصله نگیرید و در کمترین فرصت یک اثر داستانی با موضوع طوفان الاقصی خلق کنید. نوشتن در دل حادثه چه‌قدر روی کار اثر می‌گذارد؟ این نوع نوشتن به خاطر هم‌زمانی با وقایع ویژگی‌های خاص و جدیدی به کار می‌افزاید. درست است؟

اصل اتفاق و آن چیزی که مدنظر من بود، این بود که رمان را با تعامل با مخاطبم جلو ببرم. یعنی تعامل با مخاطب چیزهایی را به رمان اضافه بکند و دقیقا از همان جایی که احساس کردم نمی‌توانم این تعامل را برقرار کنم، کار را در فضای مجازی ادامه ندادم. درستش این است که این تعامل برقرار شود ولی من من نتواستم این تعامل را ادامه بدهم.

* به لحاظ عاطفی چقدر روی کار اثر داشت؟ هم روی نثر شما و هم موقعیت‌ها و شخصیت‌پردازی‌ها.

تأثیر می‌گذاشت. روی روند حوادثی که در داستان پیش می‌آمد، به صورت جدی‌ تأثیر می‌گذاشت و باعث می‌شد که من هم احساس خستگی نکنم. احساس کنم که دارم کار جدی انجام می‌دهم و سهم خودم را ادا می‌کنم. طبیعتا من نمی‌توانستم در میدان مبارزه کاری کنم، ولی احساس کردم که میدان من اینجاست. جایی که می‌توانم در آن کاری انجام بدهم و توجه یک نفر را جلب بکنم، همین است. همین ویژگی‌های مثبت بود که باعث شد من این کار را تا پانزده قسمت پیش ببرم، وگرنه با مشغله‌ها و گرفتاری‌هایی که داشتم این کار ممکن نبود. به صورت کلی فکر می‌کنم نوشتن در دل وقایع باعث می‌شد من هم در کار خودم جدی‌تر باشم و آن را ادامه بدهم.

* درست است شما نتوانستید انتشار برخط آن را در فضای داخلی ادامه بدهید، اما امکان ندارد همین کار را در فضای انگلیسی‌زبان و عبری‌زبان انجام داد؟ با توجه به داستانی که روایت می‌کنید، فکر می‌کنم برای مخاطب خارجی جذاب خواهد بود.

بله، ولی واقعیتش این است که این کار، کار من نیست. کار من نوشتن است. چیزی که شما می‌گویید یک مدیریت رسانه‌ای می‌خواهد که اگر من بخواهم دنبال آن بروم از دیگر کارهایم باز می‌مانم. من در این سال‌ها به این جمع‌بندی رسیده‌ام که باید کار خودم را انجام بدهم و کار من هم نوشتن است. بقیه کارها را به عهده دیگر افراد می‌گذارم. کسانی که ارتباطات رسانه‌ای دارند و می‌توانند این کار را انجام بدهند، باید انجام بدهند.

* یعنی اگر کسی چنین پیشنهادی بدهد استقبال می‌کنید؟

بله، حتما. من کتاب را برای همین نوشته‌ام. من که ننوشته‌ام تا برای خودم بماند. نویسنده کتابش را می‌نویسد تا مخاطب بخواند و با آن ارتباط برقرار کند و دایره خوانندگان آن گسترش پیدا کند و بتواند بر آدم‌های اطرافش تأثیر بگذارد. ولی من با اینکه نویسنده خودش تبدیل به یک آدم رسانه‌ای شود مخالفم. الآن می‌بینید طرف اهل رسانه است اما به جای اینکه در زمینه رسانه‌ای کار خودش را به خوبی انجام بدهد، می‌آید و رمان می‌نویسد. به نظر من همان‌قدر که این کار اشتباه است، به همان اندازه رفتن من به سمت کار رسانه‌ای اشتباه است؛ چون تخصص من نیست و کار من نیست.

امیدوارم اهل رسانه کتاب را بخوانند و اگر می‌توانند برای کارهای رسانه‌ای در کنار ما باشند.



منیع: خبرگزاری مهر

«حاج‌جلال» در «قاب‌ ویژه‌ جنگ» نقد و بررسی می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «قاب‌ویژه‌ جنگ» با واکاوی روایت‌هایی از تصویر دفاع مقدس در قاب ادبیات روز دوشنبه اول بهمن در حوزه هنری برگزار می‌شود.

در این‌نشست که با ارائه‌ جمعی از نویسندگان و فعالان حوزه کتاب همراه است، ابعاد مختلف تصویر «دفاع مقدس» در ادبیات پایداری با نگاهی به کتاب «حاج جلال» مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

کتاب «حاج جلال» نوشته لیلا نظری گیلانده که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده یکی از آثار شاخص ادبیات پایداری است که سال ۱۴۰۰ موفق به کسب جایزه ادبی جلال آل احمد شد.

این کتاب، عاشقانه‌ای پر از صداقت،‌ احساس و پاکیزگی روستایی است که مخاطب با مطالعه آن متوجه می‌شود حاج جلال حاجی‌بابایی چگونه ازدواج کرد و به زندگی پرداخت. سنت‌هایی که در کتاب می‌خوانیم هر چند ممکن است امروز برخی از آن‌ها کمرنگ شده باشد اما در کتاب این سنت‌ها به درستی و خوبی منعکس شده است. «حاج جلال» فصیح‌ترین اثر از ادبیات جنگ است که مردم عادی با آن درگیر بوده‌اند.

در بخشی از این‌کتاب می‌خوانیم؛

از وقتی افروز وارد زندگی‌ام شد، قید درس و مدرسه را زدم و رفتم پیِ کارهای کشاورزی‌مان. دیگر به بیدارشدن‌های قبل از طلوع آفتاب و برگشتن بعد از تاریکی هوا عادت کرده بودم. دیگر بچه نبودم. حتی از نظر پدر و مادرم، جلال سابق نبودم و برای خودم مردی شده بودم؛ اما هنوز هم از افروز خجالت می‌کشیدم. هنوز هم اگر او را تنها توی خانه می‌دیدم، زیاد نزدیکش نمی‌شدم.

برنامه مورد اشاره، روز دوشنبه اول بهمن از ساعت ۱۵ در تماشاخانه ماه حوزه هنری برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

شهید طیاری اشبه الناس به حاج قاسم بود؛ نباید در میراث دفاع مقدس دخل و تصرف کرد


علی علویان نویسنده کتاب «مثل یک فرمانده لشکر» در گفتگو با خبرنگار مهر درباره چگونگی نگارش این کتاب گفت: من نیروی سردار شهید حاج مهدی طیاری در گردان ۴۱۹ بودم و ماجرای آشنایی من و فرمانده شهیدم خودش ماجرایی دارد که در «حرف اول» کتاب و قبل از فصل اول به آن پرداخته‌ام. این آشنایی هر چند جذاب و به نوعی پر ماجراست اما با شهادت حاج مهدی در کنار من، این آشنایی به غم‌انگیز ترین قصه زندگی من تبدیل شد! من دقیق‌ترین روایت را از شهادت فرمانده خودم در خاطرات زندگیم ثبت کرده بودم و همین مسئله هم مهمترین دلیل و انگیزه نگارش این اثر توسط من شد هر چند بنا به خواسته تنها یادگار فرمانده شهیدم سرکار خانم زهرا طیاری بود.

وی در پاسخ به سوالی درباره وجه‌های جذابیت زندگی شهید طیاری گفت: گردان ۴۱۹ یک گردان خط شکن و نام آور در لشکر ۴۱ ثارالله بود و سردار شهید حاج مهدی طیاری به عنوان فرمانده این گردان به معنای واقعی کلمه یک اسطوره بود، اسطوره در شجاعت ، در تدبیر و فرماندهی، در تهور و بی باکی اما مهمتر از همه باید بگویم شهید طیاری اسطوره در مهربانی بود و به باور من شهید طیاری واقعا شبیه ترین مردم زمان خودش به حاج قاسم بود و به اصطلاح «اشبه الناس به حاج قاسم» بود.

این‌نویسنده در ادامه گفت: من این‌تعبیر و تشبیه را از این‌جهت به کار می‌برم که مردم عزیز در سال‌های گذشته این صفات را در وجود حاج قاسم دیده بودند؛ حالا یا از نزدیک و یا در قاب تلویزیون و به باور من این صفات و ویژگی‌ها همه به عینه و به تمامه در وجود شهید طیاری که یکی از بهترین یاران حاج قاسم بود وجود داشت. در واقع دلیل علاقه وافر حاج قاسم به شهید طیاری وجود همین ویژگی‌ها در ایشان بود همین مسئله هم سبب شده بود تا طیف وسیعی از نیروهای رزمنده خواهان حضور در گردان ۴۱۹ بشوند. گردان ۴۱۹ هر چند در سازمان رزم لشکر ۴۱ ثارالله خاص نیروهای شهرستان جیرفت بود اما در این گردان نه تنها از شهرهای دیگر استان کرمان بلکه از استان‌های مختلف نیروی رزمنده داشتیم و رزمندگان برای حضور در این گردان با هم رقابت می کردند. حضور من هم در این گردان تابع همین قاعده بود.

علویان گفت: هر چند به‌ عنوان نویسنده این کتاب باید بگویم تمام فصل های زندگی شهید طیاری و تمام ویژگی های شخصیتی این فرمانده شهید سرشار از جاذبه است، تعصب و غیرت این شهید به آرمانش و به هدفی که برایش مقدس بود، صبر و استقامتش در برابر همه مصائب و مشکلاتی که در مسیر زندگیش قرار می گیرد خصوصا در حادثه جانسوز وفات دختر سه ساله اش زینب آن هم در مقابل دیدگانش، حادثه‌ای که کوچکترین تردید و تزلزلی در وجود ایشان برای ایفای نقش و مسئولیت خطیر خودش در آن برهه از جنگ ایجاد نمی کند، شجاعت وصف ناشدنی‌اش در معرکه نبرد که بخشی از زیبا ترین خاطرات را در این مورد می توانید از زبان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در این کتاب بخوانید والبته قصه مهربانی و عطوفتش نسبت به من هم آنگونه بود که هنوز نتوانسته‌ام غصه هجرانش را به بوته فراموشی بسپارم.

وی افزود: بخشی از کتاب مبتنی بر خاطرات خود من از شهید است و بخشی دیگر هم مصاحبه هایی است که من از همرزمانم و از خانواده شهید گرفته‌ام و البته منابع و مصاحبه‌های ثبت شده در مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس استان کرمان کمک شایان و قابل توجهی برای من در تالیف این اثر بود. تالیف این اثر قریب دو سال زمان برد و همانطور که در پاسخ به سوال قبل گفتم هم دوستان رزمنده گردان ۴۱۹ هم خانواده معظم شهید و خصوصا مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس همکاری بسیار خوبی با من در این زمینه داشتند که جا دارد از همه آنها تشکر و قدردانی کنم .

علویان درباره چگونگی انتخاب نام این کتاب گفت: این نام برگرفته شده از سخنان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در توصیف عظمت و شخصیت سردارشهید طیاری است که در حرف آخر کتاب بیان شده است. تضاد برخی روایت‌ها در کنار فراموشی خاطرات توسط دوستان رزمنده خصوصا در بیان جزئیات حوادث که یک نویسنده برای نگارش یک اثر بدان نیازمند است، یکی از مهمترین چالش‌های نگارش این قبیل کتاب‌هاست که من هم خواهی نخواهی با این چالش دست و پنجه نرم کردم و این مسئله هر چند سبب طولانی شدن فرآیند نگارش این اثر شد اما برای رسیدن به روایت متقن و صحیح چاره‌ای جز این نداشتم .

این نویسنده درباره ارزیابی آثار منتشر شده با موضوع دفاع مقدس گفت: نمی‌خواهم به‌طور مصداقی به این بحث ورود کنم اما معتقدم خاطرات دفاع مقدس میراث یک نسل است و هیچ کس حق ندارد در این میراث دخل و تصرف کند یعنی باید به شرح ماجرا همانگونه که رخ داده است بپردازیم چه تلخ باشد و چه شیرین؛ من این مسئله را از این جهت می‌گویم چون می‌دانم در بخشی از آثار منتشره، به عمد یا به سهو، تلخی‌ها را به بوته سانسور سپرده‌اند و برخی وقایع را هم اسیر مصلحت‌سازی کاذب «نباید بگوییم» کرده‌اند.

علویان در پایان درباره فعالیت این روزهای خود گفت: دوست دارم اگر سختی‌های زندگی روزمره اجازه بدهد خاطرات حضور خودم در جبهه و در عملیات‌های مختلفی که حضور داشتم و همچنین خاطراتی را که از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دارم بنویسم.



منیع: خبرگزاری مهر

وحید یامین‌پور با کتاب تازه‌اش در بازار نشر ظاهر شد


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «عربیکا؛ سقر به لبنان در روزهای غم و شادی» به قلم وحید یامین‌پور توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار شده است.

بر اساس این گزارش، این کتاب روایتگر سفری پرماجرا به لبنان و تجربه‌های نویسنده از دل جنگ و بحران‌های این کشور است. یامین‌پور در این اثر با توصیف حال و هوای کشور لبنان و مردم مقاوم آن، تصویری زنده و تأثیرگذار از زندگی و ایستادگی در شرایط سخت ارائه می‌دهد.

عربیکا راوی ما بین اولین سفر نویسنده در سال ۲۰۰۳ و دیدار با سید حسن نصرالله و آخرین سفرش در سال ۲۰۲۴ و پس از شهادت سید مقاومت است.

یامین‌پور در این کتاب، دیدار خود با سید حسن نصرالله را که در سال ۲۰۰۳ انجام شده است، روایت کرده و همچنین به سفرش پس از طوفان الاقصی در همان سال پرداخته است. علاوه بر آن، عربیکا با نگاهی تاریخی به مقاومت فلسطین و مسئله صهیونیسم، به معرفی چهره‌های شاخص جبهه مقاومت نیز می‌پردازد.

در بخش‌هایی از این سفرنامه، تجربه‌های نویسنده در مواجهه با بمباران‌ها، شهادت‌ها و شرایط نابسامان لبنان، به‌ویژه پس از شهادت سید حسن نصرالله، با نثری تأثیرگذار روایت شده است. این اثر با جزئیات دقیق، به‌گونه‌ای به ترسیم بحران‌ها و رشادت‌های مردم لبنان می‌پردازد که مخاطب را با واقعیت‌های ملموس این مقاومت آشنا می‌کند.

یکی از ویژگی‌های برجسته این کتاب، جنبه آموزشی آن است. عربیکا برای کسانی که از تاریخ آغاز مقاومت لبنان و فلسطین بی‌اطلاع هستند، به‌خوبی روند شکل‌گیری و تداوم این مقاومت را توضیح می‌دهد و تصویری روشن از چگونگی رسیدن به این نقطه از ایستادگی را ارائه می‌کند همچنین ما شناختی نسبت به فرماندهان شاخص مقاومت دست پیدا می‌کنیم.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: این مردم تا به حال دست کم سه‌بار خانه‌شان را از نو ساخته‌اند. آن جنوبی حتی همین چندماه پیش همان موقع که در حیاط خانه‌اش قلیان می‌کشید و به در و دیوار خانه‌اش نگاه می‌کرد، نقشه جدید خانه را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته: «اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، این‌بار این‌طوری می‌سازمش.»

کتاب «عربیکا» که شرح سفر وحید یامین‌پور به کشور لبنان است در ۲۰۰ صفحه و با قیمت ۲۲۵ هزار تومان روانه بازار نشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر