حفظ وگسترش زبان‌فارسی بخشی از دیپلماسی عمومی وزارت خارجه است


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یازدهمین گردهمایی موسسات فعال در آموزش زبان فارسی صبح امروز یکشنبه 11 خرداد در بنیاد سعدی برگزار شد. در این مراسم غلامعلی حداد عادل، رئیس بنیاد سعدی و نمایندگان جمعی از موسسات و نهادهای فعال در عرصه آموزش زبان فارسی حضور داشتند.

رمضانی معاون آموزشی و پژوهشی بنیاد سعدی نخستین سخنران این مراسم بود. او گفت: مفتخریم که امروز یازدهم خرداد به بهانه یازدهمین گردهمایی موسسات فعال در آموزش زبان فارسی در بنیاد سعدی گردهم آمدیم. خوشحالیم که امروز میزبان سیاستگذاران از دستگاه‌های مختلف، فرهیختگان و نمایندگان موسسات آموزشی باشیم.

وی ادامه داد: موضوع این گردهمایی، آموزش زبان فارسی و پذیرش دانشجویان خارجی در ایران است؛ به یاد دارید که در گردهمایی‌های پیشین به مفاهیمی همچون استانداردسازی آموزش زبان فارسی و کیفیت آن پرداخته شده است و این افتخار را داشتیم که از نهادهای مرتبط در این زمینه میزبانی کنیم.

غلامعلی حداد عادل سخنران دوم این مراسم بودکه در سخنانی گفت: اصل صحبت من در این جلسه این است که چرا وجود بنیادی به نام بنیاد سعدی ضرورت دارد و چرا باید در کشورمان، بنیادی با وظیفه بنیاد سعدی داشته باشیم؟ دقت داشته باشید که اهمیت زبان فارسی نه تنها برای ما ایرانیان مهم است، بلکه خارجی زبانان نیز آن را مهم می‌دانند. به عبارت دیگر، این مردم جهان بودند که فارسی آموختند و سراغش آمدند. بنابراین نیاز به آموزش زبان فارسی فقط از سمت ما نیست بلکه از سمت دیگران نیز هست.

وی با طرح یک پرسش صحبت‌های خود را ادامه داد و گفت: پرسش اصلی این است که چرا باید یک مرکز متمرکز برای آموزش زبان فارسی به دیگر افراد وجود داشته باشد؟ اولین دلیل این است که باید برای آموزش زبان فارسی مبانی علمی این رشته را بدانیم. باید توجه داشته باشیم که آموزش زبان به هم‌زبانان یک روش دارد و آموزش آن به بقیه، روش دیگری دارد. بنابراین نیاز به یک مبانی علمی داریم. جالب است بدانید که نخستین‌بار این رشته در دانشگاه علامه طباطبایی تاسیس شد و استادی که این فکر به ذهنش رسید، متخصص آموزش زبان انگلیسی بود.

وی اضافه کرد: ضرورت دوم این است که برای تحقق آموزش زبان فارسی به خارجیان باید از متخصصین استفاده کنیم؛ بنابراین باید جایی باشد تا کسانی که در دانشگاه‌ها آموزش دیدند را استخدام کند تا برای آموزش زبان فارسی در جهان فکر و کار کنند. دلیل سوم، ضرورت تالیف کتاب‌های آموزش زبان فارسی به خارجیان است. تا پیش از تأسیس بنیاد سعدی، اساتیدی مثل دکتر ثمره خودشان براساس علاقه شخصی دست به کار می‌شدند و کتاب می‌نوشتند؛ یا حتی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی کتاب‌هایی را گردهم می‌آورند و آن را در دفاتر خود توزیع می‌کردند. کم و کیف کتاب‌هایی که از سال1357 تا سال 1390 (سال تاسیس بنیاد سعدی) تالیف شده است را بررسی کنید تا ببینید که چگونه بوده است؟ البته بنده نفی خدمات آنان را نمی‌کنم اما آن کتاب‌ها ماحصل تجربه یک استاد است اما در اینجا کار سترگی انجام شد و به صورت گروهی آثاری را می‌نویسیم. در حال حاضر بیش از 40 کتاب در موضوعات مختلف اعم از آموزش واژگان، نوشتن و خواندن و … تألیف کرده‌ایم و بسیاری از آنها به 14 یا 15 زبان دیگر ترجمه شده است. البته برنامه ما تالیف کتاب‌های بیشتری است.

او گفت: قدم بعدی تربیت معلم برای آموزش آن کتاب‌هاست. ما در بنیاد سعدی دوره‌های مختلفی برگزار و مدرسینی را تربیت کردیم. تاکنون به 600 نفر آموزش داده‌ایم و این افراد در حال افزایش است؛ بنده معتقدم که در این مسیر باید استانداردسازی کنیم. این موضوع سالها قبل در بنیاد آغاز شده بود و باید چیزی شبیه به تافل و آیلتس برای استانداردسازی داشته باشیم. به عبارت دیگر، باید ترازویی داشته باشیم تا بتوانیم ارزیابی کنیم که یک دانشجوی متقاضی یادگیری زبان فارسی در چه سطحی است و کار خود را در چه سطحی باید ادامه بدهد؟

رئیس بنیاد سعدی تاکید کرد: قدم بعدی تالیف کتاب‌های کمک آموزشی است؛ نمی‌شود به کسی آموزش زبان فارسی بدهید اما از کتاب‌های کمک درسی استفاده نکنید. این کتاب‌ها مثل یک مشوق است که باعث می‌شود زبان آموز به ادامه مسیر علاقه‌مند بشود. اگر بگویم در ازای تولید هر یک کتاب، نیازمند تولید  10 کتاب کمک آموزشی هستیم، سخن گزافه‌ای نیست. جالب است بدانید در هند نزدیک به 140 دانشکده داریم که در آن زبان فارسی تدریس می‌شود و دانشجو می‌پذیرد. در پاکستان نیز اوضاع به طور دیگری است. در ارمنستان 20 مدرسه داریم که بچه‌ها در زمان تحصیل زبان فارسی یاد می‌گیرند.‌ بنابراین کتابهای کمک آموزشی پهنه بسیار وسیعی دارد و برای مدیریت و پشتیبانی کتابفروشی‌های زبان فارسی در اقصی نقاط دنیا نیازمند یک مدیریت پشتیبانی بسیار قوی هستیم؛ نکته مهم دیگر تربیت استاد برای تامین معلم است. اگر می‌خواهیم آموزش زبان فارسی در جهان روی پا بایستد، باید از علاقه‌مندان بومی کشورهای دیگر دعوت کنیم تا یه اینجا بیایند و متخصص آموزش زبان فارسی به خارجیان بشوند و سپس به کشور خودشان بروند.

حدادعادل گفت: در برخی کشورها مثل افغانستان، هندوستان و ….، وظیفه ما آموزش زبان فارسی نیست، بلکه حفظ زبان فارسی است. باید خط فارسی را به تاجیکستانی‌ها بیاموزیم. قبلا جایگاه زبان فارسی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، تنها در حد یک اداره بود و 11 نفر می‌خواستند به دنیا آموزش زبان فارسی بدهند اما اکنون اتفاق بسیار ویژه‌ای رخ داده است.

وی افزود: در حال حاضر، بیش از یکصد هزار دانشجوی خارجی در ایران مشغول تحصیل هستند و طبق درخواست شورای عالی انقلاب فرهنگی، نظارت بر آموزش زبان فارسی به این دانشجویان برعهده بنیاد سعدی است. به عبارت دیگر، چه در دانشگاه‌های وزارت علوم و چه در دانشگاه‌های وزارت بهداشت باید یک ناظر بر آموزش زبان فارسی وجود داشته باشد و آنهم بنیاد سعدی است.

او در پایان گفت: ما رقیب هیچ موسسه‌ای نیستیم و وظیفه خود را تامین زیرساخت‌های لازم برای همه کسانی می‌دانیم که چنین نیازی دارند. ما به جای اینکه مباشر آموزش باشیم، بیشتر خود را مشاور آموزش می‌دانیم.

اسماعیل بقایی سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در بخش دیگری از این مراسم درباره تلاش‌های این وزارتخانه در جهت گسترش زبان فارسی صحبت کرد و با اشاره به اهمیت این زبان گفت: زبان فارسی عامل اندیشه، حکمت و تمدنی است که قرن‌ها در گستره وسیعی از جهان، از بنگال و هند تأثیرگذار بوده است. امروز نیز این زبان با دارا بودن گنجینه‌ای از عرفان، شعر، ادب و فلسفه می‌تواند نقش بی‌همتایی در گفت‌وگوهای بین فرهنگی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران ایفا کند. باور به این ظرفیت غنی همواره از برنامه‌های حفظ و گسترش زبان فارسی در جهان به عنوان بخشی از هویت ایرانی و به عنوان بخشی از برنامه‌های دیپلماسی عمومی حمایت کرده است.

وی ادامه داد: سفرای ما و نمایندگی‌های دیپلماتیک ما در خارج از کشور، همراه و در کنار فعالان فرهنگی مستقر در سفارتخانه‌ها، نمایندگان بنیاد سعدی در امر کمک به گسترش زبان فارسی هستند. محور مهم این گردهمایی موضوع پذیرش دانشجویان خارجی در دانشگاه‌های ایران است. این سیاست نه تنها موجب تقویت پیوندهای علمی و فرهنگی می‌شود، بلکه زمینه‌ساز شکل‌گیری نسلی از فارغ‌التحصیلان است که در ظرفیت غیررسمی به مثابه سفیران فرهنگی و ادبی ایران در کشورهای خود ایفای نقش خواهند کرد.

رئیس مرکز دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه افزود: ما در وزارت امور خارجه، با همکاری بنیاد سعدی و وزارت علوم و سازمان فرهنگ و ارتباطات تلاش می‌کنیم با تسهیل فرآیندهای اداری و ارائه بورسیه‌های آموزشی مؤثر، در جذب دانشجویان علاقه‌مند به زبان فارسی و ایران‌شناسی اقدام کنیم. بنیاد سعدی به عنوان نهادی تخصصی در آموزش زبان فارسی به غیر فارسی‌زبانان، نقشی اساسی در هماهنگی و هم‌افزایی میان مراکز فعال در این عرصه ایفا کرده است که شایسته تقدیر است.

او ادامه داد: وزارت امور خارجه نیز با بهره‌گیری از شبکه نمایندگی‌های خود در خارج از کشور، در معرفی و پشتیبانی از برنامه‌های بنیاد سعدی یار و یاور این بنیاد بوده است. در کنار فرصت‌ها، با چالش‌هایی همچون ایجاد محدودیت علیه زبان فارسی در برخی کشورها، کمبود منابع مالی و نیاز به بهینه‌سازی روش‌های آموزشی روبه‌رو هستیم. اما امیدواریم که با ایجاد سکوهای دیجیتال مشترک، تقویت علمی شبکه فارغ‌التحصیلان و استفاده از ظرفیت سازمان‌های مردم‌نهاد، بتوان بر این چالش‌ها فائق آمد.

بقایی در پایان صحبت‌های خود گفت: از کوشش و زحمت همه استادان، مؤسسات و دست‌اندرکاران عرصه آموزش زبان فارسی قدردانی می‌کنم و بر این امر تأکید می‌کنم که وزارت امور خارجه در چارچوب سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی ایران، حامی تلاش‌های شما در معرفی این زبان غنی و تمدن‌ساز خواهد بود. امیدواریم این گردهمایی به اتخاذ تصمیم‌های عملی و اثربخش برای کمک به حفظ، شناخت، معرفی و گسترش هرچه بیشتر زبان فارسی در جهان بینجامد.

رضا مراد‌ صحرایی مدیر مرکز آموزش‌کاوی زبان فارسی و وزیر سابق آموزش و پرورش نیز در سخنانی گفت: این همایش یک پیام دارد و آنهم این است که حاصل جمع ما بیش از تک تک ماست. ما نیاز به هم افزایی، همکاری و همدلی داریم و باید به یکدیگر بپیوندیم. موسسه‌های زیادی به مانند دانه تسبیح کار می‌کنند و باید یک نخ آنها را به هم متصل می‌کرد که آن نخ تسبیح بنیاد سعدی است.

وی ادامه داد: برای آموزش زبان فارسی بر سخت‌افزار تاکید کردیم، تامین شد، اما نتیجه نیاد؛ بر نرم‌افزار تاکید کردیم اما بازهم خروجی مطلوبی بیرون نیامد؛ سپس سراغ مغز‌افزارها رفتیم اما به نظرم راز آموزش زبان فارسی، دل‌افزارهایی هست که باید بهم وصل شوند. باید گوهرشناسی شود تا بدانیم با چه چیزی مواجهیم.

صحرایی ضمن معرفی دو کتاب گفت: ما نیاز به یک رهبری هوشیارانه در حوزه زبان فارسی داریم. دقت داشته باشید که برنامه آموزشی ما متحول شده است و نسل جدید به مانند دوره ما آموزش نمی‌بیند. آموزش ها دیجیتال شده که ابعاد و چارچوب خاص خود را دارد. 

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

پدرم چون به کسی ظلم نمی‌کرد تو طول روز؛ نفساشو شبا با خیال راحت می‌کشید


به گزارش خبرنگار مهر، رضا شریفی شاعر و مداح اهل بیت (ع)، به مناسبت روز پدر و سالروز ولادت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) شعر تازه‌ای سروده و آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

این شعر محاوره را در ادامه می‌خوانیم؛

*

پدرم کارگر مردم بود و زحمت می‌کشید

واسه‌ی یه لقمه نون خیلی مرارت می‌کشید

روزگار باهاش یکم نامهربونی کرد ولی

باز تا وقتی زنده بود بار محبت می‌کشید

پدرم چون به کسی ظلم نمی‌کرد تو طول روز

نفساشو شبا با خیال راحت می‌کشید

پدرم بازی دنیا رو اگرچه باخته بود

پدرم اگرچه خیلی وقتا حسرت می‌کشید

ولی ما رو دست مرتضی علی سپرده بود

فقط از علی و اولادش منت می‌کشید

خدا رحمت کنه نوکراتو یا اباالحسن

که شبانه‌روز تو رو زدن صدا اباالحسن

*

پدرم همیشه عطر و بوی رنج و غم می‌داد

وقت استراحتش رو تخت غصه لم می‌داد

مثل من مدعی مسلمونی نبود ولی

خدا رو همیشه به اسم علی قسم می‌داد

پدرم با اینکه هیئتی نبود، مُحَرّما

تو خونه سینه می‌زد، دم می‌گرفت و دم می‌داد

سقف خونه چکه داشت؟ یا که بابام گریه می‌کرد؟

نمی‌دونم ولی بالشش که بوی نم می‌داد

اعتقادم اینه که بابام یه مرد عادی بود

اسم مرتضی علی بود که بهش جنم می‌داد

حرفِ از علی کجا و گوش نامحرم غیر؟

اول و آخر مردای جهان ختم بخیر…

*

من مثه بابام خاطرخواتم علی، خداروشکر

هرچی پیش بیاد بازم پاتم علی، خدا رو شکر

مثل بچگیم که خوابتو دیدم، دوسِت دارم

گرچه قدر و شأنتو نفهمیدم، دوسِت دارم

روزگارم خوبه پیشت، بیا درهمش نکن

هر کاری می‌کنی این ارادتو کمش نکن

یه کاری کن که به دردت بخورم ابوتراب

توی فتنه‌ها از عشقت نبُرم ابوتراب…



منیع: خبرگزاری مهر

بوکر عربی ۲۰۲۵ نامزدهایش را شناخت


به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سایت جایزه، جایزه بین‌المللی ادبیات داستانی عربی (IPAF) که به عنوان بوکر عربی شناخته می‌شود و معتبرترین جایزه ادبی در جهان عرب است، فهرست اولیه خود را که شامل ۱۶ رمان است، برای رقابت ۲۰۲۵ منتشر کرد.

این فهرست از میان ۱۲۴ کتاب ارسال شده برای این جایزه انتخاب شده و هیئتی متشکل از ۵ داور به ریاست مونا بیکر چهره دانشگاهی مصری با همراهی سعید بنگراد چهره دانشگاهی و منتقد مراکشی، مریم الهاشمی منتقد و استاد دانشگاه از امارات، بلال اورفالی محقق و دانشگاهی لبنانی و سامپسا پلتونن مترجم فنلاندی کار انتخاب را انجام داده است.

در این فهرست ۳ نویسنده که پیش از این در فهرست اولیه این جایزه جای داشتند حضور دارند که شامل رشید الضیف نامزد سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۲۴، سوسن جمیل حسن نامزد سال ۲۰۲۳ و تایسیر خلف نامزدی ۲۰۱۷ می شود. اظهر جرجیس هم سال ۲۰۲۰ و ۲۰۲۳ در فهرست نهایی این جایزه جای داشت. در کنار این نویسندگان، ۱۲ نویسنده دیگر برای اولین بار به این فهرست راه یافته اند.

فهرست کامل کتاب‌های نامزد شده چنین است:

عقیل الموسوی برای «گریه کنندگان» از بحرین

انعام بیوض برای «هواریا» از الجزایر

رشید الضعیف برای «زینا چه دید و چه ندید» از لبنان

احمد فال الدین برای «دانشمند» از موریتانی

جان دوست برای «زندانی فرانسوی» از سوریه

سوسن جمیل حسن برای «وارث کلیدها» از سوریه

ایمان حمیدان برای «آهنگ هایی برای تاریکی» از لبنان

ازهر جرجیس برای «دره پروانه‌ها» از عراق

حسن کمال برای «رمان دزدیده شده» از مصر

تیسیر خلف برای «مسیحای اندلس» از سوریه

احمد الملوانی برای «رویاهای شاد» از مصر

محمد سمیر ندا برای «دعای اضطراب» از مصر

نادیا نجار برای «لمس نور» از امارات

حنین الصایغ برای «منشور زنان» از لبنان

سومر شحاده برای «زندگی من تازه شروع شده است» از سوریه

ایمن رجب طاهر برای «حامل مشعل» از مصر

رمان‌های فهرست اولیه امسال خوانندگان را از خیابان‌های شلوغ لبنان و بحرین دهه ۱۹۸۰ به شهر پرجنب‌وجوش اوران در الجزایر می‌برند. از گورستانی در بغداد و شهری خیالی و آخرالزمانی که در آن مردم به طور مصنوعی به خواب می‌روند، به زندگی شخصیت‌های تاریخی مانند امام ابوحامد غزالی می‌روند و زندگی در اندلس را دوباره به تصویر می‌کشند. برخی از رمان‌ها هم داستان‌های نسل‌ها را در پس‌زمینه‌ای از تحولات سیاسی دنبال می‌کنند تا در مجموع طیفی از دیدگاه‌ها، ارزش‌ها و دیدگاه‌ها و تجربیات شخصی و جمعی را منتقل کنند.

جایزه بین المللی ادبیات داستانی عربی یک جایزه ادبی سالانه برای رمان‌هایی است که به زبان عربی نوشته شده‌اند و به برنده جایزه‌ای ۵۰ هزار دلاری اهدا می‌شود. این جایزه از سوی مرکز زبان عربی ابوظبی، در بخش فرهنگ و گردشگری حمایت می‌شود.

از میان این فهرست ۶ عنوان توسط داوران انتخاب و در قالب فهرست نهایی در روز چهارشنبه ۱۹ فوریه ۲۰۲۵ (یکم اسفند) در کتابخانه اسکندریه مصر معرفی خواهند شد.

برنده این جایزه پنجشنبه ۲۴ آوریل ۲۰۲۵ (۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) در نمایشگاه کتاب ابوظبی معرفی خواهد شد.



منیع: خبرگزاری مهر

نویسنده «روح‌الله»: تقریظ رهبر انقلاب مایه قوت قلب من شد


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چهارمین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی به‌مناسبت رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب «روح‌الله»، اثر هادی حکیمیان صبح امروز، 11 خردادماه، در آستانه سالروز ارتحال امام خمینی(ره) در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد.

هادی حکیمیان، نویسنده کتاب «روح‌الله» با بیان اینکه سؤالی که در نسل جوان مطرح می‌شود این است؛ “چرا باید درباره امام(ره) بخوانیم و بنویسیم؟”، گفت: بیشترین تأثیر را سیره و اندیشه‌های امام(ره) روی زندگی ما دارد؛ چه طرفداران امام و انقلاب و چه مخالفان متأثر از شخصیت ایشان هستند، به‌شدت زندگی همه ما متأثر از آرا و اندیشه‌های ایشان است؛ پس لازم است که همه ایشان را بشناسند.

وی با ابراز اینکه “در اتمسفری زندگی می‌کنیم که متأثر از اندیشه‌های ایشان است.”، به سه سؤال اساسی که کتاب «روح‌الله» در پی پاسخ دادن به آن است، پاسخ داد و افزود: هنگام نگارش، مخاطب اصلی کتاب را نسلی در نظر گرفتم که دوران رهبری امام را درک نکردند، دلم می‌خواست کتابی بنویسم که آحاد مردم آن را بخوانند و نثر روان و جذابیت‌های رمان‌گونه برای خوانندگان داشته باشد، من تلاشم را کردم امیدوارم مخاطب هم آن را بپسندد.

نویسنده «روح‌الله» با اظهار اینکه “در کتاب حاضر تلاش داشتم به سه سؤال اساسی پاسخ دهم.”، اضافه کرد: مطرح می‌شود که چه‌لزومی داشت در سال 57 در ایران انقلاب رخ دهد، چرا این انقلاب باید صبغه دینی داشته باشد و چرا یکی از مؤلفه‌های این انقلاب مذهبی باید غرب‌ستیزی باشد و چرا باید این مؤلفه تا امروز حفظ شود؟
وی تصریح کرد: هنگام نگارش کتاب همیشه یک دلهره‌ای داشتم که عکس‌العمل خوانندگان چه خواهد بود.

وی افزود: چون شخصیت امام(ره) یک شخصیت معاصر است و مردم و شخصیت‌های داخلی و خارجی و خانواده و همراهان ایشان، از امام(ره) تصویر دارند، دلهره داشتم که نگویند کتاب، با آن تصویر مغایر است که تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب باعث امید و دلگرمی ما شد. رهبر انقلاب به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به امام(ره) این تصویر را تأیید کردند و این مایه قوت قلب من شد و امید مضاعفی داد که با این پشت‌گرمی در این عرصه کار کنم.

کتاب «روح‌الله»، نوشته هادی حکیمیان از معدود آثار ادبی درباره امام(ره) است که از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است. اگرچه تاکنون آثار متعددی درباره انقلاب اسلامی و شخصیت ممتاز امام(ره) نوشته شده است، اما به‌نظر می‌رسد عمده کارهای منتشرشده با رویکرد علمی و پژوهشی و با تمرکز نویسنده بر چرایی و چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی بوده است، در این میان طی دهه‌های گذشته خلأ یک کار ادبی که قصد داشته باشد با رویکردی هنری به شخصیت و زندگی امام(ره) بپردازد، احساس می‌شد، از این منظر، کتاب حکیمیان در واقع تلاشی است برای پر کردن سطرهای نانوشته از امام(ره)؛ مطالبه‌ای که رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تأکید فرموده بودند:

«امام یک شخصیّت برجسته‌ی کم‌نظیر در تاریخ است؛ ما درباره‌ی امام چقدر کتاب نوشته‌ایم؟ چه نوشته‌ایم؟ اینها خیلی مهم است، این کارها باید انجام بگیرد.»

رهبر معظم انقلاب در تقریظی بر این اثر که امروز، 11 خردادماه، رونمایی شد، فرموده‌اند:

«بسمه تعالی

ــ این کتاب توانسته است چهره‌ای نزدیک به واقع از امام خمینی ترسیم کند؛ خردمندی‌، دوراندیشی، ایمان ناب،‌ اخلاص در عمل، اراده‌ی پولادین، باور ژرف به گفته و عمل و هدف خود، شجاعت بی‌نظیر، دانش گسترده، روح لطیف و زلال، امید و اعتماد به خدا…، و البته ویژگی‌های دیگری هم هست که این نویسنده به آن دست نیافته است. امام خمینی در این کتاب ــ بحقّ ــ رهبری بزرگ و بی‌نظیر است که باور او به مردمش، نیمی از محصول کار او را تشکیل می‌دهد.

من هم مانند نویسنده می‌گویم؛ خدا خمینی را تا ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه برای اسلام و مسلمین نگه‌دارد.

مطالعه‌ این کتاب برای نسل جوان ما بسیار سودمند است.

مرداد 1403».

انتهای پیام/+



منبع: خبرگزاری تسنیم

نویسندگان نباید جای ائمه فکر کنند و حرف بزنند


سعید طاووسی مدرس و پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع درباره نگارش ادبیات داستانی با موضوع سیره اهل بیت (ع) در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: بحث نگارش داستان و رمان درباره معصومان (ع) و به طور کلی شخصیت‌های قدیس در کشور ما کار با سابقه‌ای نیست و می‌توان آن را حرکت جدیدی دانست.

وی افزود: یکی از مشکلاتی که این جدید بودن ایجاد می‌کند، این است که تجربه‌های موفق کم است، که بتوانیم از آن‌ها به عنوان الگو یاد کنیم و هم ادبیات نظری و دانش زیرساختی درباره این مسئله تدوین نشده است. بنابراین مولفی که در این کار وارد می‌شود چالش‌های مختلفی را دارد. یکی از تدبیرهایی که برخی ناشران فعال در این حوزه انجام دادند این است که این خلأ رو سعی می‌کنند از طریق برگزاری نشست‌ها و جلسات بین اهل تاریخ یا افرادی که فعالیت‌شان به محتوای دین مربوط می‌شود؛ پر کنند. برای مثال افرادی که عموماً مورخ نیستند، فقیه، متکلم محدث یا افراد جامعی که در چند حوزه فعالیت داشته باشند از طریق دوره‌های آموزشی یا نشست‌ها سعی می‌کنند این خلأ را برطرف کنند.

این پژوهشگر تاریخ اسلام درباره رعایت خط قرمزها در نگارش این نوع از کتاب‌ها گفت: درباره رعایت خط قرمز در داستان‌های دینی باید دو نکته را در نظر گرفت. ابتدا فضای رسمی؛ یعنی مواردی که وزارت ارشاد تحت عنوان ممیزی اعمال می‌کند. اما من معتقدم تقریباً هیچ خط قرمزی در نگارش این داستان‌ها وجود ندارد، یعنی هیچ خط قرمز خاصی که برای رمان و داستان باشد، وجود ندارد. خط قرمزهای کلی که برای همه کتاب‌ها وجود دارد در نگارش کتاب‌های داستانی دینی هم اعمال می‌شود و فراتر از آن چیزی نداریم، در حالی که خیلی باید بیش از این‌ها باشد. نتیجه این سیاست آثاری است که در سال‌های اخیر عرضه شده و از نظر من به هیچ وجه قابل دفاع نیست. برای نمونه کتاب «حیدر» را می‌توان مثال زد که با انواع و اقسام اشکالات تاریخی به نگارش درآمده است. البته اگر این اشکالات را هم نادیده بگیریم مهمترین اشکال این کتاب این است که به صورت اول شخص و از زبان معصوم (ع) در ۴۰۰ نوشته شده است.

نویسندگان نمی‌توانند جای ائمه فکر کنند و حرف بزنند

طاووسی در ادامه گفت: نه تنها نویسنده جوان این‌کتاب، بلکه افراد باتجربه‌تر هم نمی‌توانند به جای امیرالمومنین (ع) فکر کنند و حرف بزنند. اینکه فکر کنیم با استفاده از چند کتاب، حدیث و تاریخ؛ اطلاعات کافی برای نگارش کتاب جمع کردیم اصلاً توجیه مناسبی نیست چراکه مطالب کتب تاریخی و مطالبی که به امام علی (ع) نسبت داده شده است، لزوماً درست نیست پس ما نمی‌توانیم در واقع هر آنچه در تاریخ طبری خواندیم از زبان شخص امیرالمومنین بیان کنیم.

وی ادامه داد: چنین آثاری در واقع حضرت امیر (ع) را از یک شخصیت قدسی و ملکوتی که البته در چارچوب‌های زمینی و بشری زندگی کرده است به یک فرد معمولی کوچه و بازاری تنزل می‌دهند. و یا در رمان بریده برید هم به همین شکل است، یعنی ادبیاتی که حتی نمی توان آن را عامیانه دانست و نه تنها کوچه بازاری نیست بلکه اصطلاحاً چاله میدانی است، از زبان اصحاب سیدالشهدا (ع) بیان می‌شود و در واقع مشکل تنزل دادن و تحریف معنوی شخصیت‌های مهم صدر اسلام، تاریخ اسلام و تاریخ عاشورا اینجا هم پیش می‌آید. وزارت فرهنگ و ارشاد متأسفانه برخوردی با این نوع کتاب‌ها نمی‌کند و ما می‌بینیم که بارها و بارها چاپ می‌شوند و علی‌رغم نقدهای زیادی که به این کتاب‌ها می‌شود؛ این کتاب‌ها به فروش گسترده خود ادامه می‌دهند.

این‌نویسنده گفت: برای مثال حتی جنبه‌هایی مثل خشونت در این کارها هست. مثلاً در مورد جنگ‌های امیرالمومنین و نحوه جنگ ایشان به هنگام مطالعه مخاطب تصور می‌کند مشغول تماشای یک فیلم وسترن است؛ و یا بیان جنبه‌های روابط فردی، اجتماعی و خانوادگی حضرت را به شکل نادرستی نشان دادند. برای مثال فضای میان حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) را مانند عشق‌های فضای مجازی نمایش دادند. معصومان ما البته که عاشق بودند اما عشق میان حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) انقدر سطحی نبوده است، بنابراین ما می‌بینیم که نظارتی روی این کتاب‌ها نیست و هرچه جلسه نقد برگزار می‌شود، صدای کسی به جایی نمی‌رسد. در کتاب بریده بریده هم سطحی از مسائل جنسی نامناسب درباره یزید بیان می‌شود که نمی‌توان آن را به عنوان یک کار عاشورایی به مخاطب جوان معرفی کرد.

استفاده از اول شخص در نگارش درباره معصومان ممنوع است

طاووسی در ادامه گفت: پس عملاً خط قرمزی نیست، چراکه دروغ، خلاف تاریخی و تحریف نوشته و انجام می‌شود؛ همچنین سطح معصوم پایین می‌آید و گاهی این کتاب‌ها موجب وهن معصوم است. اما در فضای غیر رسمی و افرادی که در این زمینه قلم می‌زنند، خط قرمزهای جدی وجود دارد. ابتدا اینکه در واقع در حوزه نگارش درباره معصومان (ع) اساساً استفاده از اول شخص ممنوع است. در واقع ما نمی‌توانیم به درون معصوم برویم و به جای او بیاندیشیم و حدیث نفس کنیم. ما تنها می‌توانیم موارد محدودی را از منابع معتبر در خلال کار از آن حضرات نقل کنیم.

وی افزود: اینکه کل کتابی را بر اساس اول شخص و از زبان معصوم بنویسیم کلاً ممنوع است و بزرگان ما هم جرأت این کار را نداشتند و آن را انجام ندادند. برای مثال آقای حسن‌بیگی که می‌خواهد رمانی درباره حضرت امیر (ع) بنویسد، داستانی را از امروز و درباره نهج‌البلاغه را انتخاب می‌کند و یا مجموعه رمان‌هایی با نظارت بنده توسط انتشارات به‌نشر منتشر شده است که قصدمان از چاپ این رمان‌ها روایت معصوم از طریق شخصیت فرعی بوده است.

ابداع شخصیت فرعی در داستان دینی اشکالی ندارد

این پژوهشگر تاریخ اسلام ادامه داد: ابداع شخصیت فرعی و یا تخیل در اجزای داستان نیز اشکالی ندارد اما همین تخیل هم باید در چارچوب‌های درستی شکل گیرد. برای مثال آقای سلمان کدیور در اثر پس از ۲۰ سال، یک شهید به شهدای کربلا اضافه کرده است. از نظر من این کار امکان‌پذیر نیست چراکه کربلا یک مسئله مشخص و تاریخی است و نه قرار است اضافه و نه کم شود، بنابراین ما نمی‌توانیم یک شهید به کربلا اضافه کنیم. برای مثال در بعضی موارد بعضی از اشخاص هستند که اطلاعاتی از خانواده و شغل آن افراد نداریم بنابراین می‌توان در چنین مواردی از تخیل استفاده کرد چون به تاریخ لطمه نمی‌زند. البته این تخیل هم نباید به کلیت ماجرای تاریخی لطمه بزند؛ به قول علی حاتمی واقعیت تاریخی برعکس نشود.

طاووسی در پایان گفت: چیزی که احتمال می‌دهیم معصومان بیان کرده باشند، زبان حال است؛ برای مثال فردی که می‌خواهد به میدان برود طبیعی است که برای وداع می‌آید، آیت‌الله شبیری در این باره می‌فرمایند اگر زبان حال به نحوی باشد که مخاطب احتمال صحت آن را بدهد و به طور قطعی هم گفته نشود اشکالی بر آن وارد نیست. در سینمای جهان هم ارزش هنری و خیالی خودشان است که کارها را ماندگار کرده است. برای مثال در فیل‌هایی مانند گلادیاتور چون با هنر خودش و با استفاده به جا از عنصر خیال افراد مختلف را به عنوان مخاطب جذب کرده است. در رمان معصومین هم به همین شکل است، در مورد شخص معصوم هم فرد می‌تواند به شکل هنرمندانه‌ای از خیال استفاده کند.

 خبرنگار: محمدمهدی تسویه چی



منیع: خبرگزاری مهر

اندرمصائب انتشار اثری تاریخی که در انتشارات سروش خاک می‌خورد


به گزارش خبرگزاری تسنیم،‌ جواد اصغری رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است به بلاتکلیفی ترجمه انجام شده از یک اثر عظیم فرهنگی در حوزه تاریخ اسلام و ایران در انتشارات سروش انتقاد کرد. اصغری که دانشیار دانشگاه تهران و دکترای زبان و ادبیات عرب است‌، در این یادداشت ضمن تاکید بر اهمیت ترجمه کتاب حاضر و تشریح آنچه که برای ترجمه آن رخ داده می‌نویسد‌، علی‌رغم آماده بودن 12 جلد این کتاب برای انتشار‌، هیچ برنامه‌ای در انتشارات سروش برای انتشار این اثر قابل توجه که کم از تاریخ طبری ندارد،‌ وجود ندارد.

این یادداشت به شرح ذیل است:

در نمایشگاه بین‌المللی کتاب، هر فرد اهل کتاب و مطالعه وارد غرفه­‌های انتشاراتی‌های دولتی شود و کارها و آثار چاپ شده آنها را ببیند، این نکته از نگاه تیزبین او پنهان نمی­‌ماند که در این غرفه­‌های برپاشده با هزینه­‌های گزاف، کتاب دندان­‌گیری پیدا نمی­‌شود. غرفه­‌های نسبتاً خلوت­‌تر، چاپ کارهای تکراری یا فرمایشی، چاپ مکرر کتاب­‌های پیش از انقلاب، آوردن سلبریتی­‌های بی­‌ربط جهت جلب مشتری، کتاب­‌های درسی ضعیف و دیگر کارهای عجیب و غریب… . اما اینجا به عنوان یک دانشگاهی می‌‌خواهم از تجربه­ خود در خصوص همکاری با یکی از این انتشارات­‌های دولتی سخن بگویم تا برای هم­قطاران و همکارانم درس عبرتی باشد.

زمستان 1399 در دفتر کارم در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نشسته بودم که موبایلم زنگ خورد. شماره ناشناس بود. جواب ندادم. بعد پیامک داد که «من فلانی هستم و از انتشارات سروش مزاحم می­‌شوم». خودم دوباره تماس گرفتم. بعد از معرفی و کلی تعارفات که شما فلان و بهمان هستید و… گفت: «کتاب مهمی داریم که می­‌خواهیم ترجمه­‌اش کنیم و ترجمه را به شما بسپاریم. بعد گفت کتاب مدنظر انتشارات سروش برای ترجمه، انساب‌الاشراف نوشته­ احمد بلاذری تاریخ­‌نگار قرن چهارم و پنجم است که در سیزده جلد تدوین شده است.»

نام این کتاب تاریخی عظیم و بسیار پراهمیت در منابع تاریخ اسلام و ایران دوران عباسیان و امویان کافی بود تا با وجود مشغله بسیار به این پیشنهاد پاسخ منفی ندهم. بعدا با چند تن از بزرگان تاریخ اسلام صحبت کردم و برای ترجمه آن مشورت گرفتم که آیا این کار را توصیه می­‌کنند یا نه. یکی از این بزرگان و استادان، رسول جعفریان بود که بسیار بر انجام کار تاکید کرد. چنین شد که با اطمینان خاطر از درستی کارم در انتشارات سروش قراری گذاشتیم و قراردادی با مبلغ اندک منعقد شد. به آن مبلغ اندک هم اصلا فکر نکردم چون خود کار و نام انساب الاشراف و بلاذری مهم بود.اهمیت این کار کم از تاریخ طبری نداشت که هنوز هم با ترجمه ابوالقاسم پاینده برای همگان شناخته شده است.

پرداخت اولیه صورت گرفت. مقرر شد گروهی از مترجمان را گرد هم آورم تا ترجمه این 13 جلد زودتر به سرانجام برسد و من مقابله کنم. گروهی 10 نفره از بهترین مترجمان تشکیل شد. بعد از شش ماه ترجمه­‌های اولیه کم‌کم از راه می‌­رسید تا من بازبینی کنم. ترجمه­‌ها را کلمه به کلمه مقایسه و ویرایش کردم. مراجعه به منابع مختلف تاریخی و ادبی و فرهنگ­نامه­‌ها، کاری طاقت فرسا و البته لذتبخش بود. کم شدن کارم در دانشگاه از 1400 به بعد هم فرصتی طلایی بود تا همه زمان خود را صرف «انساب الاشراف» کنم. کم‌کم جلد نخست آماده شده بود، اما تصمیم گرفتیم که صبر کنیم تا همه مجلدات آماده شود تا 13 جلد را یکباره زیر چاپ ببریم. اما نمی­دانم چرا از این کلام حکمت‌آمیز ایرانی غافل شدم که «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.» اواخر سال 1400 بود که کار ترجمه اولیه هر 13 جلد با تلاش شبانه‌روزی 10 مترجم به پایان رسید و طبق قرارداد، کار تحویل داده شد و حدودا 4 یا 5 جلد از کتاب را بازخوانی و ویرایش کرده بودم و آماده چاپ بود، اما ناگاه مدیریت انتشارات سروش تغییر کرد.

سروش در سال 1400 برای ترجمه و تدوین چند 10 اثر فاخر قرارداد بسته و به من و یکی دیگر از استادان به نام تاریخ قاجار پول هم پرداخت کرده بود اما مدیر بعدی یکباره و به صورت یکطرفه همه قراردادها را ملغی اعلام کرد و قرارداد فسخ فرستاد و تقاضای بازگشت مبالغی را کرد که غالب آن صرف هزینه مترجمان و زندگیشان شده بود! کاری که هیچ کارفرمایی با کارگرش نمی­‌کند! البته که بنده قرارداد فسخ را امضا نکردم و سروش هم تا همین اواخر پیدایش نبود. مدتی کار را رها کردم اما سپس باز هم به عشق کار ترجمه و تاریخ و به این انگیزه که خدمتی به فرهنگ دوران ایران پس از اسلام می­‌شود دوباره شروع کردم و تا اواخر 1403 تقریبا 12 جلد از کار آماده شد.

در این میان از حدود دی‌ماه 1402 دوباره مدیرعامل تغییر کرد و انتشارات سروش مدیر عامل یا سرپرست جدیدی پیدا کرد. از مسئول دفتر ایشان هم چندین و چند بار تقاضای وقت کردم اما خانم منشی که گویا در جریان امور گذاشته شده بود من را به معاون فرهنگی احاله می‌­داد و می­‌گفت با او صحبت کنید. مدیر محترم حتی حاضر به دیدار من و شنیدن صحبت من نشد گو اینکه حتی حاضر نشدند بنده را به ساختمان سروش راه دهند. انگار نه انگار که با آنها قرارداد دارم. البته با آن آقای معاون هم یکی دو باری تلفنی صحبت کردم و حرف‌هایم را کاملا تایید کرد و حق را به جانب من دانست، اما نهایتا نتیجه­‌ای نداشت چه همین مدیر جدید هم گویا دل در گرو کتاب کودک و رتق و فتق امور روزمره انتشارات داشت.

به ناچار چندباری نامه نوشتم و تذکر دادم که انتشارات سروش «امانت حضرت آقا در دست شماست» و برای‌شان فرستادم. اما باز هم افاقه نکرد. یک بار هم که با منشی دفتر مدیر عامل صحبت کردم گفتم: «به آقای مدیرعامل بفرمایید الان سه سال از قرارداد گذشته. سروش پول بیت‌المال را به من داده. نمی­‌خواهید حداقل بپرسید پول بیت‌المال چه شد؟! نمی­‌خواهید کار نهایی را تحویل بگیرید؟!» که البته هیچ جوابی نگرفتم. اما نهایتا در تابستان 1403 بود که ظاهرا حسابدار جدید به انتشارات آمده بود. خانم حسابدار تماس گرفت بابت در جریان قرار گرفتن از روند امور و گفت می­‌خواهم کمک کنم. من هم با ناامیدی توضیح موجزی دادم. البته ناامیدی­‌ام بی‌جا نبود و اتفاق خاصی نیفتاد. اما در اواخر سال 1403 سرانجام آقای مدیرعامل یا همان سرپرست محترم تحرکاتی از خود نشان داد که گویا اراده­‌ای حاصل شده تا سرانجام کار به نتیجه برسد و این اثر ماندگار چاپ شود. علت هم یکی نامه رسمی من بود که زودتر کار را چاپ کنید و بوی شکایت از آن برمی­‌آمد و دیگر اینکه گویا به وی مشورت داده بودند که این اثر بسیار مهم است و رسول جعفریان بر آن مقدمه نوشته و احتمال بردن جایزه سال دارد و از این حرف­ها. به هر حال کارنامه­‌ای است! ملاقاتی حضوری فراهم شد و جناب سرپرست وعده‌­هایی پرطمطراق دادند. اما باز هم کار بر زمین ماند و به بیراهه­‌هایی کشانده شد تا نهایتا کار چاپ نشود.

به هر حال اکنون که در خرداد 1404 هستیم تنها کاری که شده این است که سه جلد از کتاب تبدیل به ماکت شده که آن هم به دلیل دلسوزی یکی دو نفر از کارکنان داخلی این انتشارات است. الان هم اگر کسی از «بالا» به جناب سرپرست زنگ بزند و پیگیر ماجرا شود قطعا پاسخ درخوری دریافت خواهد کرد که «کار در حال انجام است و این هیاهوی رسانه‌­ای است و اینها همه کذب است و…» از این جور توجیهات. با این وضع دیگر اندیشیدن به نمونه‌خوانی و ویرایش کتاب، تهیه نمایه و فهرست­‌های موضوعی و … خنده‌­دار است و فکر می‌­کنم یکی از کتاب­‌های مهم فرهنگ ما مُثله شده است. بله همه اینها در ظاهر در این نوع انتشارات­‌ها وجود دارد و کارمندهای ویرایش و نمونه خوان و تولید و… هر صبح سر ساعت کارت کارت می­زنند و مشغول به کارند و حقوق­ بگیر سازمانند. اما به واقع حاصل همان است که در نمایشگاه بین‌المللی کتاب شاهد آن هستیم.

باری دوستان، مترجمان، استادان، و همکاران عزیز! خودشان از من درخواست کردند که ترجمه کن و بعد از یک سال که کار تمام شد گفتند نمی‌­خواهیم! پولمان را هم پس بده! اکنون وضع بدتر شده. هر روز می­‌گویند چاپ می­‌کنیم اما هم خودشان و هم من، می­‌دانیم که چنین نکرده و نمی­‌کنند. حاضر هم نیستند به ثمر رسیدن آن را از طریق ناشر دیگری بپذیرند و اینگونه، کاری که سال­ها برایش زحمت کشیده و سلامت جسم و جان و روانم برای آن هزینه شده به بن بست می­‌کشانند. واقعا کسی هست که حاضر باشد این 13 جلد را مجددا به نام خودش ترجمه و چاپ کند؟

اینگونه یک کتاب اصیل فرهنگ و تاریخ اسلام و ایران، در نطفه خفه می­‌شود و هیچ کس را یارای احیای آن نیست. اگر اوضاع به همین منوال پیش برود و اقتصاد نشر همین باشد و مدیران دولتی اینگونه باشند گمان نمی‌­کنم این کتاب 13جلدی عظیم که ترجمه آن آماده چاپ است به ثمر برسد. فاعتبروا یا اولی الابصار!

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

علی بوتراب است و من خاک پایش؛ به عالم شرف دارد این خاک بودن


به گزارش خبرنگار مهر، محمود حبیبی کسبی، شعر تازه‌ای برای امیرالمومنین حضرت علی بن ابی‌طالب (ع) سروده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

به پای غلام علی خاک بودن

می‌ارزد به سلطان افلاک بودن

همه افتخار خلایق همین است

طفیل شهنشاه لولاک بودن

خوشا در صف سینه‌چاکان حیدر

چنان کعبه‌ی پیرهن‌چاک بودن

علی بوتراب است و من خاک پایش

به عالم شرف دارد این خاک بودن

طواف ضریحش چنان مستی آرد

که انگور روییده از تاک بودن

به سینه زند سنگ نام علی را

چه شغل شریفی‌ست حکاک بودن

هوای بهشت از سر ما پریده

خوشا در نجف خاک و خاشاک بودن

به پای علی سوخت، این کار زهراست

در آتش چو پروانه بی‌باک بودن

به روز قیامت فقط مهر مولاست

ترازوی آلوده یا پاک بودن

دمی شادی دیدنش وقت مردن

می‌ارزد به یک عمر غمناک بودن



منیع: خبرگزاری مهر

نشست خبری هفدهمین جایزه جلال برگزار می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، نشست خبری هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد روز یکشنبه ۳۰ دی در سرای کتاب موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار می‌شود.

برنامه مورد اشاره با حضور ابراهیم حیدری مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران، مسعود کوثری دبیر علمی هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد و حامد محقق معاون شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب و ادبیات ایران همراه است.

این‌نشست خبری روز یکشنبه ۳۰ دی از ساعت ۱۰ در سرای کتاب موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران واقع در خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان فلسطین و خیابان برادران مظفرجنوبی، شماره ۱۰۸۰ برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

نامه مالکوم ایکس از مکه به دوستان آمریکایی‌اش


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم‌، یکی از سفرنامه‌های حج نوشته شده در سال‌های اخیر‌، «اعترافات شهر خدا» نام دارد که به قلم سید‌مجید حسینی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است که با زبانی شاعرانه و پراحساس، ماجرای سفر خود به ریاض و زیارت خانه‌ خدا در شهر مکه را روایت کرده است؛ روایتی که در عین برخورداری از وجه مستندگونه، آکنده از ظرایف ادبی و لطایف فکری‌ است.

حسینی در این اثر ماجرای عزیمتش به حجاز را شرح داده است؛ شرحی پرآب‌وتاب، که سرشار از ظرافت‌های فکری و زبانی است. شور مذهبی مؤلف، در خط به خط این اثر موج می‌زند. زبان او، به تناسب درونمایه‌ اثرش، توأمان از خاک و افلاک نشان دارد. 

حسینی در مقدمه کتاب اشاره می‌کند که در این سفر،‌ 3 پسر همراهم هستند؛ دو درون و یکی بیرون. جنگ و دعوا، قیل و قال و گفت‌وگوی این 3 پسر تمام مسیر سفرم را در هم ریخت و سفرم شده آشتی دادن این دو نفر. پسر اول، جوانی است در درونم که 10 سال پیش در چنین روزهایی به این سرزمین آمد؛ سخت مودب است، اهل قرآن، نماز و همه متون مذهبی. پسر دوم اما سخت بازیگوش است، گوشش به حرف‌ها، متن‌ها گرفتار نیست. تو گویی اصلا زاده شده که گوش ببندد و دهان باز کند و البته زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد… پسر سومی هم هست که جزء من است اما در بیرونم. بخشی از وجود اما خارج از وجود: پسرم امیر که همراهم است…»

نویسنده در این سفرنامه، تقابل‌های درونی و بیرونی خود را بیان می‌کند‌، که می‌توان آن‌ها را بازنمودی از تقابل امر الهی و امر دنیوی نیز دانست. 

در بخشی از این کتاب، حسینی از تلاش خود برای نوشتن از سیاه‌پوستان مسلمان سخن می‌گوید و اشاره می‌کند: « می‌خواستم چند خطی هم بنویسم در وصف این انسان‌های سخت سفید که ما رنگشان را سیاه می‌بینیم در مکانی که خانه‌اش سیاه است و سنگ‌هایش سفید. اما دیدم هر چه بنویسم، از چیزی که یک سیاه نوشته و تمام وجودش رنج بوده بهتر نمی‌شود. این است که نامه مالکوم ایکس را که از مکه به دوستانش در آمریکا نوشته و اثر همه رنگ‌ها درونش هست اینجا آوردم.

مالکوم این نامه را سالها پیش نوشته اما آنقدر مال امروز است که اگر داخل مطاف قدم بزنی، حس‌اش می‌کنی و رنجش را می‌بینی من درون مطاف این رنج را دیدم.

او به سال 1964 چنین نوشته است:

«هرگز شاهد چنین پذیرایی صمیمانه و روح تاثیر‌گذار برادری حقیقی که همه انسان‌ها از هر رنگ و نژاد در این خانه مقدس قدیمی خانه ابراهیم، محمد(ص) و همه دیگر پیامبران صاحب کتاب مقدس آن را تجربه می‌کنند، نبوده‌ام. در هفته گذشته مهربانی و صمیمیتی را که در پیرامونم از انسان‌های همه رنگ‌ها مشاهده کردم مرا کاملا شیفته و مجذوب خود کرد.

سعادت نصیبم شد شهر مقدس مکه را زیارت کنم. هفت بار دور کعبه را با راهنمایی طواف‌کننده جوانی به نام محمد گشتم. از چاه زمزم آب نوشیدم هفت بار میان تپه‌های صفا و مروه سعی کردم. در شهر قدیمی مدینه عبادت را بر جای آوردم و نیز در صحرای عرفات نماز گزاردم.حج 1404 ,

ده‌ها هزار زائر از سراسر جهان در آنجا حضور داشتند از رنگ‌های مختلف از بلوندهای چشم آبی تا آفریقایی‌های سیاهپوست. اما همه ما در یک مناسک مشابه شرکت کردیم، روح اتحاد و برادری را نشان دادیم که تجاربم در آمریکا مرا بدانجا رساند تا بر این باور باشم که هرگز میان سفید و غیر سفید هیچ تفاوتی وجود ندارد.

آمریکا باید اسلام را درک کند، چون اسلام تنها دینی است. که جامعه‌اش را از مشکل نژاد پرستی رهایی می‌دهد. در طول مسافرت‌هایم در جهان اسلام با مردمی که در آمریکا «سفید» تلقی شده‌اند دیدار گفت‌و‌گو و حتی غذا خورده‌ام، اما انگاره سفید از دین اسلام از ذهن آنها زدوده نشده است. هرگز چنین شاهد صمیمیت و برادری حقیقی همه رنگ‌های بشری در کنار همدیگر جدا از رنگشان نبوده‌ام. 

شاید شما به خاطر واژگانی که از زبان من بیرون می آیند. شگفت‌زده شوید. اما در این حج آنچه دیدم و تجربه کردم مرا وادار کرد، الگوهای اندیشه‌های گذشته‌ام را دوباره سامان بدهم و برخی از استدلال‌های گذشته‌ام را کنار بگذارم این کار برای من خیلی دشوار نبود. به رغم اعتقادات سختم همواره فردی بودم که تلاش می‌کنم با واقعیت‌ها مواجه شوم و واقعیت زندگی را قبول کنم، چون تجربه جدید و دانش جدید آن را نشان می‌دهد.

همواره ذهنی باز داشتم که لازمه آن انعطاف‌پذیری است که باید دست به دست با هر شکل به جست‌و‌جوی هوشمندانه حقیقت بچرخد. طی یازده روز گذشته اینجا در جهان اسلام از یک بشقاب غذا خورده‌ام از یک لیوان آب خورده‌ام و در یک تختخواب خوابیده‌ام و در همان حال خدای واحدی را عبادت کرده‌ام. با مسلمانانی که چشمانشان آبی‌ترین آبی‌ها، موهایشان بلوندترین بلوندها و پوست‌هایشان سفیدترین سفیدها بودند، در واژگان و اعمال و کردارهای مسلمانان، سفیدپوست همان احساس صمیمیتی را کردم که در میان مسلمانان آفریقایی سیاهپوست نیجریه، سودان و غنا داشتم.

همه ما حقیقتاً یکی بودیم (برادر)، چون با اعتقادشان به خدای واحد، سفید را از ذهنیتشان، سفید را از رفتارشان و سفید را از انگاره‌شان دور کرده بودند.

من می‌توانستم از اینجا ببینم که شاید اگر آمریکاییان سفیدپوست می‌توانستند یگانگی خداوند را بپذیرند، در آن صورت شاید آنها هم می‌توانستند در واقعیت یگانگی انسان را بپذیرند و از سنجش و آسیب وارد کردن به دیگران از لحاظ تفاوت در رنگ بپرهیزند. نژا‌د‌پرستی بسان یک سرطان لاعلاج آمریکا را غرق در خود کرده است، قلب آمریکاییان سفیدپوست مسیحی باید بیشتر پذیرای راه حل اثبات شده برای چنین مشکل ویرانگری باشد.

شاید اکنون همین می‌تواند آمریکا را از فاجعه قریب‌الوقوع نجات بدهد؛ همان ویرانی‌ای که نژادپرستی بر سر آلمان آورد و سرانجام خود آلمانی‌ها را نابود کرد.

هر لحظه این سرزمین مقدس به من توانایی می‌دهد تا بینش‌های معنوی‌تری به آنچه در آمریکا میان سیاه و سفید روی می‌دهد، داشته باشم؛ سیاهپوستان آمریکا هرگز نمی‌توانند به خاطر خصومت‌های نژادی مورد سرزنش قرار بگیرند. آنها فقط به نژادپرستی آگاهانه سفیدپوستان آمریکا واکنش نشان می‌دهند. اما زمانی که نژادپرستی آمریکا را در مسیر خودکشی می‌برد، من از تجاربی که با آنها داشتم به این باور می‌رسم که سفید پوستان نسل جوان‌تر در کالج‌ها و دانشگاه‌ها دست‌نوشته‌های روی دیوارها را خواهند دید و بسیاری از آنها به مسیر معنوی حقیقت روی خواهند آورد؛ تنها مسیری که برای آمریکا مانده است تا از مصیبتی که نژادپرستی به ناگزیر باید به آن بینجامد، اجتناب کند.

هرگز چنین عزیر نبوده‌ام، هرگز چنین احساس تواضع و احساس ارزشی نداشته‌ام چه کسی به رحمت‌هایی اعتقاد دارد که بر سیاه‌پوستان باریده است؟ چند شب پیش مردی که در آمریکا سفیدپوست نامیده می‌شد یک دیپلمات سازمان ملل، یک سفیر، ملازم شاهان، سوئیت هتلش، تختش را به من داد….. هرگز چنین رویایی را در سر نداشتم که پذیرای عزت و احترام از یک سیاهپوست باشم؛ احترام و عزتی که در آمریکا نصیب یک شاه می‌شود.

ستایش مخصوص خداوند عزوجل، مالک تمام جهانیان است.»

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

عرضه یک‌کتاب «خیلی محرمانه» در بازار نشر؛ از روزهای تاریک ترور تا زندگی با ضدانقلاب


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «خیلی محرمانه؛ خاطرات حسن تابان‌منش از کودکی تا پایان ماموریت در مصر» نوشته فاطمه ملکی به‌تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب هفدهمین‌عنوان از مجموعه «خاطرات شفاهی» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

کتاب پیش‌رو دربرگیرنده خاطرات یکی از مسئولان امنیتی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است که بیش از ۳۰ سال با گروهک منافقین، نیروهای حزب توده و معاندین جمهوری اسلامی ایران مبارزه کرده و در سال‌های دفاع مقدس و پس از جنگ ماموریت‌های امنیتی و اطلاعاتی را در خارج از کشور انجام داده است.

راوی این‌خاطرات متولد سال ۱۳۴۲ در شیراز است. او فعالیت اجتماعی و سیاسی را از اتحادیه انجمن اسلامی دبیرستان و هنرستان‌های شیراز آغاز کرد و سپس پایش به سپاه پاسداران کشید شد. تابان‌منش با گذراندن دوره‌های آموزشی و تخصصی، وارد مبارزه با نیروهای سازمان مجاهدین خلق و حزب توده شد و با شروع ناآرامی‌های غرب کشور، برای مبارزه با ضدانقلاب تجزیه‌طلب و نیروهای کومله و دموکرات راهی کردستان شد. پس از ۲ سال مبارزه در این‌جبهه، به لبنان اعزام شد و مسئولیت‌های گوناگونی را به عهده گرفت و نیروهای جبهه مقاومت را آموزش داد.

حسن تابان‌منش در ماموریت‌های دیگری در کشورهای اروپایی از جمله بوسنی، کرواسی و … تا روزگار اخیر که بحران سوریه پیش آمد، شرکت کرد و آخرین‌ماموریت اطلاعاتی خود را نیز در کشور مصر انجام داد. خاطرات او از این‌ماموریت‌ها در قالب جلسات گفتگو با نویسنده کتاب تهیه و تدوین شده‌اند. در این‌مسیر هم ملاحظات امنیتی باعث شده برخی از اسامی به‌صورت اسم جهادی یا به‌صورت اسم کوچک درج شوند. برخی از عملیات‌ها و ماموریت‌های راوی به‌دلیل بالابودن ملاحظات امنیتی و اطلاعاتی به‌صورت گذرا مطرح شده و روایت مشروح ندارند.

خاطرات تابان‌منش در «خیلی محرمانه» در ۲۰ فصل تدوین شده‌اند که عناوین‌شان به این‌ترتیب است:

«زیر نگاه شاه‌چراغ»، «تهران شده فلسطین»، «اتحادیه با من»، «حسرت شانزده‌سالگی»، «روزهای تاریک ترور»، «زیر یک‌سقف»، «جدال با منافقین»، «آقای قاضی»، «زندگی با ضدانقلاب»، «به‌سوی جبهه قدس»، «چالش‌های یک‌منازعه»، «جنگ اول خلیج فارس»،‌ «از اصفهان تا بوسنی»، «به‌درخواست حاج‌قاسم»، «اعزام به صربستان»، «سفر به کرواسی»، «یک ماموریت کوتاه»، «رصد انقلاب‌ها»، «در بحران سوریه» و «آخرین‌ماموریت: مصر».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

زمستان سال ۱۳۶۰، منافقین وقتی می‌خواستند عملیات کنند، ماشینی را سرقت می‌کردند. بعد با همان ماشین سرقتی می‌رفتند و عملیات ترور را انجام می‌دادند. دوتا از منافقین جلوی ماشینی را گرفته بودند. صاحب ماشین را پیاده کرده بودند و ماشینش را برده بودند. او هم افتاده بود دنبال سارقان. حوالی خیابان نادری، ماشین‌های گشت به او رسیده بودند. من هم با موتور می‌رفتم به‌سمت خانه که با آن‌ها مواجه شدم. آن‌شخص ماجرا را برای بچه‌های گشت تعریف کرد و گفت سارقان ماشین را بردند توی حیاط. من هم بچه‌های عملیات را خبر کردم.

یک‌خانه قدیمی با سقف شیروانی بود. دور و اطراف خانه را محاصره کردیم. من و بچه‌های عملیات رفتیم سمت دیوار. محسن از همکارانم بود. او از روی دیوار رفت بالا و پرید روی شیروانی. همان‌موقع صدای چاشنی نارنجک را شنیدم. خواستم داد بزنم: «محسن بیا پایین!» ولی دیر شده بود و نارنجک زیر پایش منفجر شد. ساچمه‌ها از پایین پا تا کمرش پخش شد. با یکی از بچه‌ها، محسن را بغل کردیم و از نردبان آوردیم پایین و تحویل بچه‌ها دادیم تا او را به بیمارستان برسانند. اُورکتم پر از خون شده بود. مردم هم توی خیابان جمع شده بودند. من باز برگشتم توی خانه. می‌خواستم ببینم چه بر سر منافق آمده است. رفتم زیر شیروانی. دیدم سیانور خورده و مُرده. جنازه‌اش را فرستادم پایین و بچه‌ها او را بردند پزشکی قانونی برای تشخیص هویت تا معلوم شود کیست. بعد از عملیات رفتم بیمارستان. محسن هنوز توی اتاق عمل بود. رفتم داخل اتاق عمل. دیدم دکترها تک‌تک ترکش‌ها را از تن محسن در می‌آورند. لباس تنش نبود و او هم از این‌موضوع خجالت می‌کشید. دیگر نماندم و از اتاق رفتم بیرون. عصب پایش قطع شد و دیگر نتوانست درست راه برود.

این‌کتاب با ۳۷۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۰۰ هزار تومان منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر