«روح‌الله» سطرهای نانوشته درباره امام خمینی(ره) را پر کرد


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «روح‌الله»، نوشته هادی حکیمیان از معدود آثار ادبی درباره امام(ره) است که از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است. 

اگرچه تاکنون آثار متعددی درباره انقلاب اسلامی و شخصیت ممتاز امام(ره) نوشته شده، اما به نظر می‌رسد عمده کارهای منتشر شده با رویکرد علمی و پژوهشی و با تمرکز نویسنده بر چرایی و چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. در این میان طی دهه‌های گذشته خلأ یک کار ادبی که قصد داشته باشد با رویکردی هنری به شخصیت و زندگی امام(ره) بپردازد، احساس می‌شد. از این منظر، کتاب حکیمیان در واقع تلاشی است برای پر کردن سطرهای نانوشته از امام(ره)؛ مطالبه‌ای که رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تأکید فرموده بودند:

«امام یک شخصیّت برجسته‌ی کم‌نظیر در تاریخ است؛ ما درباره‌ی امام چقدر کتاب نوشته‌ایم؟ چه نوشته‌ایم؟ اینها خیلی مهم است. این کارها باید انجام بگیرد.»

خبرگزاری تسنیم به‌مناسبت انتشار تقریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب، با سید جواد حسینی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) به گفت‌وگو پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

*تسنیم: آقای دکتر حوزه مطالعاتی و تحقیقاتی شما در حوزه تاریخ و جریان‌شناسی سیاسی است. باتوجه به اینکه آثار متعددی در این حوزه را بررسی و مطالعه کرده‌اید، بفرمایید که کتاب «روح‌الله» چه وجه تمایزی نسبت به کارهای مشابه گذشته دارد؟

در حوزه تاریخ انقلاب دو رویکرد وجود دارد؛ یک رویکرد علمی، پژوهشی و دانشگاهی است که به بررسی و تحلیل جریان‌شناسی سیاسی و موضوعاتی مانند جامعه‌شناسی انقلاب، حوادث بعد از آن و … می‌پردازد. این حوزه هم در داخل و هم در خارج از کشور فعال است و تاکنون آثار متعددی با توجه به این رویکرد نوشته و منتشر شده است. رویکرد دوم؛ سبک کارهای ادبی و هنری است که پدیده انقلاب اسلامی در قلم نویسندگان و هنر هنرمندان خود را نشان می‌دهد.

عمده آثاری که درباره شخصیت حضرت امام(ره) نوشته شده، مبتنی بر رویکردهای تاریخی و پژوهشی بوده است؛ در این آثار معمولاً این مد نظر نویسندگان بوده که ایشان در چه سالی به دنیا آمدند؟ چه زمانی وارد فعالیت‌های سیاسی شدند؟ در جریان پیروزی انقلاب چه وقایعی رخ داد و … . ما تا پیش از کتاب «روح‌الله» درباره امام(ره) یک رمان ادبی نداشتیم که از منظر ادبی و هنری به زندگی امام(ره)، مبارزات و ابعاد مختلف شخصیتی ایشان بپردازد. کتاب «روح‌الله» در واقع این خلأ را پر کرده است. نویسنده در این اثر، قلم خود را به خدمت امام(ره) درآورده و رمانی مستند که در عین در نظر گرفتن روایتی ادبی، به تاریخ پایبند است، خلق کرده.

قلم نویسنده در کتاب «روح‌الله» به‌گونه‌ای است که مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کند، از سوی دیگر مستند هم هست و تخیل نویسنده در پرداختن به برش‌های مختلف زندگی امام(ره) راه ندارد. این در حالی است که کتاب‌های ادبی عمدتاً از روی تخیل نویسنده نوشته می‌شوند. همچنین، ما در کتاب «روح‌الله» با یک قهرمان واقعی روبرو هستیم؛ برخلاف کتاب‌های ادبی که قهرمان داستان، زاده تخیل نویسنده است. قلم هنرمندانه، دیگر ویژگی کتاب «روح‌الله» است که می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند.

کتاب , امام خمینی , تقریظ ,

*تسنیم: همانطور که شما هم اشاره فرمودید، کتاب «روح‌الله» جمع میان ادبیات و تاریخ است؛ این در حالی است که پایبند بودن به تاریخ، آن هم تاریخ معاصر، چالش‌ها و محدودیت‌هایی را برای نویسنده داستان و رمان ایجاد می‌کند. حکیمیان چطور توانسته از این محدودیت، فرصت خلق کند؟

نقطه قوت کتاب هم همین است. نویسنده هم توانسته به تاریخ وفادار باشد و هم روایت‌های صحیح تاریخی را بیاورد و در قالب رمان ارائه کند؛ این در حالی است که در تجربه‌های دیگر نویسندگان مانند کتاب «گاندی» ما شاهد این هستیم که نویسنده بخش‌هایی به زندگی او اضافه کرده که حاصل تخیل اوست و مبنای واقعیت ندارد.

 

حکیمیان در «روح‌الله» نشان می‌دهد که هم به تاریخ مسلط است و هم به فنون ادبی و نویسندگی. یکی از بخش‌های خواندنی کتاب که در نتیجه این قلم خلق می‌شود، مربوط به ماجرای شهادت امام صادق(ع) و سخنرانی امام(ره) در فیضیه قم در فروردین سال 1342 است. این بخش از تاریخ پیش‌تر توسط کتاب‌های متعددی که از مرکز اسناد انقلاب اسلامی و دیگر مراکز منتشر شده، تشریح شده است، اما نویسنده «روح‌الله» این بخش را چنان به خامه قلم درآورده که از نقاط قوت کتاب به شمار می‌آید. 

*تسنیم: در کتاب «روح‌الله» ما شاهد ارائه مستندات تاریخی جدیدی هستیم که به راحتی به دست نویسنده نیامده است؛ این در حالی است که استفاده از اسناد انقلاب، از ضرورت‌های امروز نویسندگان و جامعه است؛ اسنادی که روشن‌کننده تاریخ امروز ما و پاسخگوی بسیاری از شبهات و سوالات نسل جوان است. به عنوان یک پژوهشگر تا چه اندازه با این دست از محدودیت‌ها مواجه شدید و عدم دسترسی به آن را یک چالش بر سر راه پژوهشگران و نویسندگان این حوزه می‌دانید؟

حبس اسناد یک چالش جدی در تاریخ انقلاب است؛ به همین دلیل معتقدم که ما باید به یک نظام‌نامه  در زمینه توزیع و نشر اسناد انقلاب برسیم. این ضعف وجود دارد که پژوهشگران ما ایده‌های زیادی در تاریخ انقلاب  دارند که می‌تواند موجب خلق کارهایی مانند «روح‌الله» شود و رمان‌ها و کتاب‌های متعددی در این مسیر نوشته شود تا نسل جوان با آن ارتباط برقرار کند، اما باید در هزارتوی مشکلات دسترسی به اسناد با این معضل دست و پنجه نرم کنند. مراکز اسنادی باید این را بپذیرند که نسبت به این امر مسئول هستند.

البته این را باید در ادامه بگویم که در کتاب «روح‌الله» روایت شاذی از امام(ره) نیست که پیش‌تر ذکر نشده باشد، اما نویسنده به جنبه‌های جدیدی از زندگی ایشان پرداخته‌ که معمولاً در کتاب‌های علمی و دانشگاهی مورد توجه نیست؛ مانند اینکه امام(ره) در دهه 30 تابستان‌ها خانواده را به امامزاده داوود می‌بردند که شرایط آب و هوایی بهتری داشت و خودشان نیز به درس و بحث می‌پرداختند. این مسائل معمولاً در کتاب‌های ادبی مورد توجه است و نویسنده می‌تواند از آن استفاده کند.

کتاب , امام خمینی , تقریظ ,

*تسنیم: نویسنده کتاب مدعی است که نامه امام(ره) در سال 1327 درباره اسرائیل برای اولین‌بار در این کتاب ارائه شده است.

در قدیم اینطور رسم بود که طلبه‌ای دفترش را می‌داد و از علما می‌خواست که به یادگار چیزی بنویسند. امام(ره) نیز به درخواست طلبه‌ای، به جای یادگاری در دو صفحه وضعیت موجود جهان اسلام و لزوم مقابله با جریان کفر را تأکید و تشریح می‌کنند. نویسنده می‌تواند بگوید برای اولین‌بار، اما این سندی است که کمتر به آن پرداخته شده. هنر نویسنده این است که جنبه‌هایی را که در رویکرد علمی مورد توجه قرار نمی‌گیرد، کشف کند و به آنها در اثر خود بپردازد که این موضوع در کتاب «روح‌الله» به خوبی دیده می‌شود. 

*تسنیم: انتشار این نامه نشان می‌دهد که امام(ره) از دهه 20، یعنی زمانی که اسرائیل چندان مورد توجه نبود، دغدغه آینده فلسطین را داشتند و نسبت به خطر اسرائیل برای جهان اسلام آگاه بودند. بازخوانی اندیشه‌های امام(ره) در این زمینه امروز که فلسطین بیش از هر زمان دیگری در صدر اخبار است و توجه جامعه جهانی به آن معطوف شده، بیش از هر زمان دیگری ما را به آینده‌نگری امام(ره) می‌رساند. بفرمایید که این دغدغه از چه زمانی در اندیشه‌های امام(ره) دیده می‌شود؟

ما بدون شک در تاریخ معاصر زنده شدن مسئله فلسطین را مدیون امام(ره) هستیم. مسئله ارتباط با رژیم صهیونیستی یا به رسمیت شناختن آن داشت در منطقه عادی می‌شد، اگر واقعه هفت اکتبر رخ نمی‌داد، ماجرای فلسطیین در منطقه گم می‌شد و برخی از کشورهای منطقه آن را به رسمیت می‌شناختند. مهمترین پیامد هفت اکتبر این بود که مشروعیت ارتباط با اسرائیل را از بین برد و هیچ کشوری الآن به راحتی نمی‌تواند بگوید که به پیمان ابراهیم می‌پیوندد.

شبیه این اتفاق حدود 80 سال پیش که امام(ره) مبارزات خود را شروع کرده بودند، دیده می‌شود. رژیم پهلوی در آستانه محرم 1382 هجری قمری، سه شرط برای وعاظ اعلام می‌کند که انقدر نگویید اسلام در خطر است؛ علیه شاه چیزی نگویید، علیه اسرائیل هم حرفی نزنید. در کتاب «روح‌الله» هم به این ماجرا اشاره شده که امام(ره) به این مسئله اشاره می‌کنندکه چه پیوندی میان رژیم پهلوی و اسرائیل وجود دارد که به عنوان یکی از شروط مطرح می‌شود؟!

روشن‌بینی از ویژگی‌های امام(ره) بود که در دیگر مقاطع و اندیشه‌های ایشان نیز به خوبی می‌توان به آن رسید؛ از جمله اینکه ایشان هیچ‌گاه با جریان‌های التقاطی مانند مجاهدین خلق یا جریان‌های منحرف فکری ارتباط برقرار نکرد. در واقع ایشان آنچه را که هم‌عصران در آینه نمی‌دیدند، ایشان در خشت خام می‌دید. مسئله اسرائیل نیز از همین جنس است.

ایشان بارها تأکید کرده‌اند که اسرائیل غده سرطانی در منطقه است، توسط غربی‌‎ها حمایت می‌شود و تا زمانی که باشد، منطقه روی آرامش به خود نخواهد دید. نکته مهمتر دیگر این است که امام(ره) به درستی خوی استعماری جریان غرب را کشف کرده بودند. الآن متاسفانه بخشی از افراد و نخبگان خوی استعماری غرب را در نظر نمی‌گیرند و نگاه خوش‌بینانه نسبت به آن دارند. امام(ره) همیشه این دقت نظر را داشتند که غرب همواره این خوی را در سیاست‌های خود پنهان می‌کند.

کتاب , امام خمینی , تقریظ ,

وجه تمایز امام(ره) نسبت به دیگر علمای عصر نیز همین آینده‌نگری ایشان بود. ایشان برخلاف آیت‌الله کاشانی و آیت‌الله مدرس، همزمان با استکبار و استعمار جنگید. آیت‌الله مدرس در زمان حیات خود با استکبار سر سازش نداشت و آیت‌الله کاشانی نیز با استعمار انگلیس مبارزه کرد؛ اما امام(ره) با هر دو جریان مبارزه کردند و این دو را دو روی یک سکه می‌دیدند که منجر به تشکیل پهلوی شده و منافع آن را تأمین می‌کرد.

*تسنیم: امام(ره) ابعاد شخصیتی متعددی دارند؛ از فقه و علم و بحث گرفته تا فلسفه و عرفان و اخلاق؛ از سیاست گرفته تا مرجعیت دینی و … . کدامیک از جنبه‌های زندگی و شخصیتی ایشان برای شما جذاب و قابل تأمل بوده است؟

قدرت روحی امام(ره). ایشان در زندگی بلایای مختلفی را تجربه کردند؛ از تبعید و توهین و تحقیر گرفته تا از دست دادن عزیزان و فرزندان و خیانت افراد نزدیک. ایشان در زندگی 80 و چند ساله خود، ناملایمات بسیاری را از سر گذراندند. ایشان در کودکی پدر خود را از دست دادند، در نوجوانی مادرشان دار فانی را وداع گفت و زندگی سختی داشتند. انواع مصیبت‌ها را در زندگی تجربه کردند، داغ فرزند دیدند اما قدرت روحی امام(ره) و اتکال ایشان به منبع لایزال الهی سبب شد تا از این موقعیت‌ها سربلند خارج شوند.

تصمیماتی که ایشان در این موقعیت‌ها گرفتند، ناشی از قدرت ایمان ایشان بود. یکی از این اتفاقات که در ماه‌های آخر حیات ایشان رخ داد، ماجرای آقای منتظری بود. ایشان نفر دوم مملکت بود اما امام(ره) مجبور شدند که ایشان را کنار بگذارند. یکی از سخت‌ترین پرونده‌های انقلاب، ماجرای آقای منتظری است. امام(ره) درباره دو نفر فرموده‌اند که پاره تن و حاصل عمر من: شهید مطهری و آقای منتظری. اما امام(ره) دو ماه قبل از رحلت در سال 68 تصمیم می‌گیرند که این فرد را کنار بگذارند، این تصمیم یک قدرت روحی می‌خواهد. در نهایت نیز ایشان در وصیت‌نامه می‌فرمایند که «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری‏‎ ‎‏امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران‏‎ ‎‏مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم». این مسائل، قدرت معنوی شخصیت ایشان را نشان می‌دهد که در دوره غیبت کبری کم‌نظیر است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

اعضای هیئت علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر منصوب شدند


به گزارش خبرگزاری مهر، اعضای هیئت علمی نوزدهمین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر طی حکمی از سوی سیدعباس صالحی منصوب شدند.

سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با صدور احکامی وحید عیدگاه طرقبه‌ای، قربان ولیئی، عالیه مهرابی، زکریا اخلاقی، ابوطالب مظفری، اسماعیل امینی، میلاد عرفان‌پور، عبدالجبار کاکایی و فریبا یوسفی را به عنوان اعضای هیأت علمی نوزدهمین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر منصوب کرد.

در متن احکام سیدعباس صالحی آمده است:

«جناب آقای / سرکار خانم

نظر به فعالیت‌های ارزنده ادبی و تجربه گران سنگ جناب‌عالی در عرصه شعر، زبان و ادبیات فارسی و به پیشنهاد معاون محترم امور فرهنگی و خانه کتاب و ادبیات ایران به موجب این حکم به عنوان «عضو هیأت علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر» منصوب می‌شوید.

امید است با استعانت از خداوند متعال و بهره‌مندی از هم‌اندیشی و همکاری استادان، اندیشمندان و صاحب نظران در شناسایی و گسترش الگوهای ادبی فاخر در حوزه پرسابقه و تمدنی شعر فارسی و اجرای وظایفی که در آئین‌نامه جشنواره برای ساختن ایران قوی آمده است، موفق و موید باشید.

سیدعباس صالحی

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی»



منیع: خبرگزاری مهر

پاشنه آشیل نشر ایران در ارتباطات بین‌المللی


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم‌، از نخستین دوره نشریاری تهران که دو هفته پیش در حاشیه سی و ششمین نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد،‌ به عنوان مهمترین رویداد برگزار شده در حوزه ارتباطات بین‌المللی نشر در ایران یاد کرده‌اند‌، تجربه‌ای که به گفته ناشران موفق برگزار شد و نزدیک به 168 پیش قرارداد برای نشر ایران به ارمغان آورد.

اما در جریان برگزاری نشریاری تهران بیش ار 30 نماینده ناشران و آگانس‌های ادبی خارجی به ایران آمدند،‌ بسیاری از ان‌ها برای نخستین‌بار به ایران آمده و با نمایشگاه کتاب تهران آشنا می‌شدند،‌ فارغ از شگفتی‌ساز بودن برگزاری نمایشگاه کتاب تهران با این شکل و شمایل برای آن‌ها و خودنمایی ظرفیت نشر و تصویرگری کتاب کودک و نوجوان برای آن‌ها،‌ نکته‌ای که تقریبا عمده ناشران خارجی در نشریاری تهران در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم بر آن تاکید داشتند،‌ نوعی بی‌اعتمادی نسبت به ناشران ایرانی بود‌، بی اعتمادی که در طی سال‌های اخیر و در جریان فعالیت برخی از ناشران در محیط بین‌الملل به وجود آمده بود.

از نیمه دوم دهه 90‌، نشر ایران تلاش کرده به صورت حرفه‌ای تر وارد بازار نشر جهانی شود،‌ در این میان با توجه به اینکه ایران با توجه به شرایطی فعلی به کنوانسیون برن نپوسته است،‌ ناشران بسیاری بدون رعایت قواعد و قوانین این بازار سخت‌گیرانه اقدام به فعالیت کرده‌اند،‌ همان‌هایی که ترجمه‌های مختلفی از کتاب‌های خارجی را بدون رعایت قوانین رایت ترجمه و منتشر کرده‌اند.

حالا این اتفاق موجب شده تا ناشران خارجی کمتر تمایل به ارتباط با ناشر ایرانی داشته باشند و یا در ارتباطات خود بسیار محتاطانه عمل کنند‌، اما آیا این همه ماجرای ارتباط ناشران ایرانی با ناشر خارجی است؟ آیا در نشر ایران هیچ کتابی بدون رعایت قوانین بین‌الملل منتشر نمی‌شود؟ آیا رعایت قوانین رایت تنها با پیوستن ایران به کنوانسیون برن باید اجرایی شود؟ اساساً‌ ایران حتما باید به برن بپیوندد تا بتواند اعتماد جهانی نشر را به دست آورد؟

تجربه بسیاری از ناشران موفق فعلی در بازار ایران که سال‌هاست با ناشران خارجی در ارتباط‌اند نشان می‌دهد که عمل به یک منشور اخلاقی نانوشته و امضا نشده بین این ناشران و فضای نشر بین‌الملل موجب شده تا تجربه موفقی برای اعتماد به ناشران ایرانی در بازار جهانی نشر ایجاد شود.

محمدحسین بهرامی مدیر انتشارات و آژانس ادبی نخل سبز در این زمینه به تسنیم می‌گوید: جمع‌بندی اهالی نشر و فرهنگ ایران این است که ایران از یک جایی برای ورود به بازار جهانی نشر باید شروع کند،‌ با برگزاری فلوشیپ نشر تهران خواه ناخواه ناشران ایرانی با فضای بین‌الملل ارتباط برقرار کردند.

وی ادامه می‌دهد فضایی که تاکنون در حوزه نشر بین‌الملل در نمایشگاه کتاب تهران وجود داشت،‌ فضایی نبود که بتوان به آن بازار جهانی گفت،‌ وزارت ارشاد از سال‌ها پیش تلاش داشت تا در نمایشگاه‌های بین المللی چنین فضایی را ایجاد کند،‌ از نویسندگان و ناشرانی برای حضور حمایت می‌کرد،‌ اما با وجود همه این تلاش‌‌ها این اتفاق به صورت کامل رخ نداده است.و چرا که ظرفیت ما بسیار بالاتر است.

بهرامی می‌گوید: برگزاری مداوم نشریاری تهران می‌تواند این بستر را ایجاد کند که به صورت واقعی و ملموس ایران وارد فضای تعاملات بین‌المللی کتاب شود، البته مسیر بلندی در پیش است.

وی درواکنش به این انتقاد که عدم رعایت قوانین کپی‌رایت از سوی ناشران ایرانی مهمترین مانع در ارتباط درست نشر ایران با بازارهای جهان است می‌گوید:  این یک واقعیت است، این مساله وجود دارد و در ارتباط با ناشران خارجی بسیار زیاد دیده و شنیده‌ایم که به نوعی شاکی هستند و اعتماد ندارند.

بهرامی می‌افزاید: اما روی دیگر سکه این است که بسیاری از ناشران ایران با ناشران بین‌المللی ارتباط کاری دارند،‌ به صورت کلی این انتقاد به  ناشران ایرانی وجود دارد،‌ اما با وجود اینکه ما به کنوانسیون برن نپیوستیم‌، بسیاری از ناشران ایرانی رایت کتاب‌‌ها را از ناشران خارجی خریداری کرده و به حقوق بین‌الملل نشر وفادار هستند.

وی می‌گوید: ناشران ایرانی کم‌کم به این نتیجه رسیده‌اند که اگر بخواهند در بازار جهانی نشر نقش‌آفرینی کنند چاره‌ای ندارند جز اینکه خودشان هم رعایت مسائل حقوقی را کنند حتی اگر به کنوانسیون برن هم نپیوندیم ما یک تعهد داخلی و درونی را باید داشته باشیم و این قوانین را رعایت کنیم، کم‌کم ناشران خارجی هم ناشران حرفه‌ای بازار نشر ایران را خواهند شناخت و شناخت نیز خود تعهدی را برای ناشر ایجاد می‌کند که خلاف قواعد بین‌المللی رفتار نکند.

 بهرامی در پایان شفافیت در حمایت از ناشران در رویدادهایی مانند نشریاری را ضرورت اولیه ادامه‌دار بودن موفق آن دانست و می‌گوید:‌ ناشران خارجی باید به صورت شفاف بدانند پروسه حمایت گرنت ایران چیست؟ چه برنامه‌ای برای نشریاری در نمایشگاه سال آینده داریم؟ این شفافیت‌ها موجب می‌شود که طرف خارجی برای آینده تعاملات با ایران برنامه‌ریزی کند.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

پدر در ادبیات کهن و معاصر فارسی؛ از جمشید و فریدون تا شعر سهراب سپهری


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمودند: «اَنَا وَ عَلِی اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّه؛ من و علی پدران این امت هستیم». در روایتی دیگر از رسول خدا نقل شده است که: «حَقُّ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ عَلی هذِهِ الاُمَّةِ کَحَقِّ الوالِدِ عَلی وَلَدِهِ؛ حق علی بر مسلمانان مانند حق پدر بر فرزندانش است.» پیداست که این گفتار به معنی استعاری پدری اشاره دارد، نه معنی جسمانی و بیولوژیک پدری.

پدر بودن به چه معناست؟ با وجودیکه این معنا نزد اقوام مختلف تفاوت‌هایی جزئی دارد، اما مشابهت‌های بسیار و کهن بودن این الگو و استعاره یا تشبیه و قراردادن کسی در مقام پدری ویژگی‌هایی بر او مترتب می‌کند، که برای درکش ناگزیر به دانستن این نقش در ادبیات کهن و معاصر خود هستیم.

نقش پدر در اساطیر ایران

پدر در اساطیر ایران جایگاه ویژه‌ای دارد و اغلب به‌عنوان نمادی از قدرت، حمایت و خرد، آفرینش، و مسئولیت‌پذیری ظاهر می‌شود. در اسطوره‌های ایرانی، شخصیت‌های پدر معمولاً نمایانگر بنیان‌گذاران خاندان‌ها، نگهبانان سنت‌ها، و رهبران قوم هستند. این شخصیت‌ها نقشی کلیدی در هدایت، محافظت و پیشبرد داستان‌های اساطیری ایفا می‌کنند. این شخصیت‌ها، چه در قالب شاهان دادگر و چه در قالب پهلوانان دلاور، حامل ارزش‌های بنیادین فرهنگ ایرانی هستند. اساطیر ایرانی پدر را به‌عنوان محور خانواده، جامعه و کشور به تصویر می‌کشند و او را نماینده پیوند میان نسل‌ها و پاسدار سنت‌هایی می‌دانند که زیستن در این پهنه سرزمینی را میسر می‌کنند.

برای بررسی جایگاه و نقش پدر در اساطیر ایران می‌توان به این موارد اشاره کرد:

* پدر به‌عنوان بنیان‌گذار و آفریننده

در اساطیر ایران، برخی از شخصیت‌های پدر به‌عنوان آفرینندگان یا بنیان‌گذاران نسل‌ها و خاندان‌های بزرگ شناخته می‌شوند:

کیومرث: نخستین انسان در اساطیر ایرانی و پدر بنیان‌گذار بشریت است. او در اوستا و متون پهلوی به‌عنوان نخستین انسان خاکی معرفی می‌شود و فرزندان او نماد آغاز زندگی بشری در زمین هستند. در شاهنامه می‌خوانیم:

سخن‌گوی دهقان چه گوید نخست

که نام بزرگی به گیتی که جست؟

که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد؟

ندارد کس آن روزگاران به یاد

مگر کز پدر یاد دارد پسر،

بگوید تو را یک به یک در به در

که نام بزرگی که آورد پیش،

که را بود از آن برتران پایه بیش

پژوهندۀ نامۀ باستان

که از پهلوانان زند داستان،

چنین گفت ک: آئین تخت و کلاه

کیومرث آورد و او بود شاه

پدر در ادبیات کهن و معاصر فارسی؛ از جمشید و فریدون تا شعر سهراب سپهری
پادشاهی کیومرث، شاهنامه شاه طهماسبی

جمشید: یکی از شاهان اسطوره‌ای و و پیشدادی در شاهنامه. او را می‌توان پدر نمادین تمدن و پیشرفت بشری دانست، که با طبقه بندی اجتماعی، ساختن شهرها و گرمابه و ایوان و کاخ با سنگ و گل و خشت ابداع ابزارها و توسعه کشاورزی و دامپروری، ابداع نساجی و رشتن و بافتن و دوختن و شستن، یافتن انواع سنگ‌ها و فلزات و گوهرها، پزشکی و درمان دردها و بیماری‌ها، یافتن بوهای خوش و عطرها و… به نوعی پدر فرهنگ و تمدن ایرانی محسوب می‌شود.

* پدر، نماد قدرت و حمایت

در اساطیر ایران، پدران اغلب رهبران و شاهانی هستند که قوم خود را از خطرات حفظ می‌کنند:

فریدون: یکی از شاهان فره مند و برجسته شاهنامه، هرچند در جوانی با کمک کاوه آهنگر و مردم ایران کشور را از ستم ضحاک نجات میبخشد و داد و دهش می‌کند و عدالت را برقرار می‌سازد، اما نقش پدرانه او برجسته است. بعد از این و باز در نقش پدر او را میبینم که قلمروش را میان سه فرزندش (ایرج، سلم و تور) تقسیم می‌کند. در واقع شاهان سه سرزمین توران و ایران و روم (همه جهان مسکون) با هم برادرند و همه فرزندان فریدون هستند.

سام نریمان: یکی از پهلوانان شاهنامه و پدر زال، که با وجود شرایط عجیب زال در هنگام زاده شدن و طرد کردن نوزاد و به کوه افکندنش، سرانجام توبه می‌کند و با زاری و تضرع فرزندش را از خدا می‌خواهد و سیمرغ زال جوان که به امر خداوند زیر سایه خود و در لانه اش بر بلندای البرزکوه پرورش داده بود پیش پدر برمیگرداند. سام به جبران این ظلمی که به زال کرده، پیمان می‌بندد که کاری نکند که او آزرده شود و در پرورش او نقش مهمی ایفا می‌کند؛ تا جایی که در جهان مردی به قدرت و خرد زال وجود نداشته و استادی نبوده که بتواند به او چیزی بیاموزد.

* پدر به‌عنوان آموزگار و مربی

در بسیاری از اساطیر ایرانی، پدران نقش راهنما و آموزگار را برای فرزندان خود ایفا می‌کنند:

رستم و زال: زال، به‌عنوان پدر رستم، او را به مسیر پهلوانی هدایت می‌کند و در تربیت و آموزش او سهم بزرگی دارد. در بسیاری از داستان‌های شاهنامه، رابطه میان زال و رستم نماد پیوند عمیق پدر و فرزند است، و با توجه به اینکه در هنگام مرگ رستم زال هنوز زنده است می‌توان گفت این رابطه در طول حیات رستم هرگز گسسته نشده است. بعدها رستم این نقش پدر به عنوان مربی را برای دو شاهزاده دیگر بازی می‌کند: سیاوش (پسر کیکاووس و پدر کیخسرو) و بهمن (پسر اسفندیار). تاکید بر نقش پدرانه رستم بسیار زیاد است، تا جایی که در نبردهای کین‌خواهی سیاوش هیچکس نمی‌تواند مقابل رستم ایستادگی کند و وقتی او در جنگ با خاقان چین مقابل سپاه توران می‌رسد، هومان به پیران اینطور میگویند:

گر این شیردل رستم زابلیست

برین لشکر اکنون بباید گریست!

و پیران خود را به خاقان چین می‌رساند و به او اینطور می‌گوید:

که این بارۀ آهنین رستم است

که خام کمندش خم اندر خم است

ازو دیو سیر آید اندر نبرد،

چه یک مرد با او، چه یک دشت مرد!

به زابلستان چند پرمایه بود،

سیاووش را آن زمان دایه بود،

پدروار با درد جنگ آورد

جهان بر جهاندار تنگ آورد…

سیمرغ: هرچند سیمرغ یک موجود اسطوره‌ای و نمادین دانسته می‌شود، اما در داستان زال و رستم، نقش یک پدر یا پروراننده معنوی را برای تربیت زال و رستم بر عهده دارد. حضور همیشگی او و پشتیبانی اش از زال و رستم نوعی اتصال این خاندان است با خردی آسمانی.

* پدر، نماد عدالت و خرد

برخی از شخصیت‌های پدر در اساطیر ایران نماینده عدالت و خردورزی هستند.

منوچهر: نتیجه فریدون (پسری که از دخترِ ایرج به دنیا می‌آید) و کین‌خواهی پدربزرگ خود را به سرانجام می‌رساند تا گردش جهان بر منهج عدل و داد برگردد و بیداد رخت ببندد. شاهی عادل و خردمند که در داستان‌های شاهنامه نماد یک رهبر پدرگونه برای ایران است.

در نقطه مقابل اما شخصیت‌هایی هستند که باوجود پدر بودن و شاه بودن، خلاف خرد و داد رفتار کرده و اسیر دیو آز و خودخواهی می‌شوند:

گشتاسپ: پدر اسفندیار، که مدام تصمیمات بحث‌برانگیزی می‌گیرد. او نمایانگر چالش‌های میان وظایف شاهی (حفظ امنیت و اداره کشور و برقراری داد) و پدری (مهرورزی و هدایت فرزندان) و خودخواهی و آز خودش است؛ و تا جایی پیش می‌رود که برای اینکه تاج و تختش را به پسرش نسپارد، از ستاره شناسان میپرسد که عمر این فرزند فره‌مند و روئین تن چگونه به پایان می‌رسد و وقتی می‌شنود که مرگ او به دست رستم در زابل رخ می‌دهد، پسرش اسفندیار را به قتلگاه مبارزه با رستم می‌فرستد. و اسفندیار این را نمیفهمد تا لحظه‌ای که تیر به چشم سرش می‌خورد ولی گویی تازه چشمِ دلش باز شده است، در هنگام مرگ به برادرش پشوتن اینطور وصیت می‌کند:

چو رفتی به ایران، پدر را بگوی

که چون کام یابی بهانه مجوی!

زمانه سراسر به کام تو گشت

همه مرزها پر ز نام تو گشت

امیدم نه این بود نزدیک تو،

سزا این بُد از جان تاریک تو

به پیشِ سران پندها دادیَم،

نهانی به کشتن فرستادیَم!

کنون زین سخن یافتی کام دل

بیارای و بنشین به آرام دل

چو ایمن شدی مرگ را دور کن،

به ایوان شاهی یکی سور کن

ترا تخت، سختی و کوشش مرا

ترا نام، تابوت و پوشش مرا…

یزدگرد بزه‌گر: در میان شاهان و پدرانی که به وظایف خود عمل نمی‌کنند، می‌توان از یزدگرد اول پدر بهرام گور نام برد، که از بسیاریِ آزار، به یزدگرد بزه‌گر معروف بوده است. به همین دلیل پس از مرگ او مردم ایران پادشاهی را به کسی دیگر به جز بهرام گور می‌سپارند، با این اندیشه که او هم فرزند همان پدر است. اما بهرام که در یمن و نزد نعمان و منذر بالیده و آداب رزم و بزم و شاهی آموخته دلاورانه به ایران می‌آید و با پشت سر گذاشتن آزمون ربودن تاج از میان دو شیر، به تخت شاهی می‌نشیند و یکی از بهترین دوران‌های شهریاری ایران را رقم میزند.

* فقدان پدر و تراژدی

برخی از اسطوره‌های ایرانی نیز به تصویر پدرانی می‌پردازند که در مواجهه با سرنوشت، تصمیمات دشواری می‌گیرند:

رستم و سهراب: این داستان مشهور از شاهنامه یکی از غم‌انگیزترین تراژدی‌های پدر و فرزندی است، که رستم به‌طور ناخواسته فرزند خود، سهراب، را می‌کشد و بعد از آگاهی از هویت او، با اندوه و پشیمانی روبرو می‌شود و قصد کشتن خود را دارد. اما بخشی از آنچه برای سهراب رخ می‌دهد و او را قدم به قدم به فاجعه نزدیک می‌کند، نداشتن حمایت و پرورش نیافتن در دامان پدر خود رستم است. او پدر را نمی‌شناسد و این بحران هویت است که او را به همدستی با فرستادگان افراسیاب و باور کردن حمایت آنها، و سرانجام جنگ با ایرانیان و رویارویی تراژیک با پدر می‌کشاند.

پدر در ادبیات کهن و معاصر فارسی؛ از جمشید و فریدون تا شعر سهراب سپهری
زاری رستم بر سهراب، شاهنامه شاه طهماسبی

فرودِ سیاوش: فرود فرزند سیاوش نیز سرنوشتی مشابه دارد، علیرغم داشتن مادر به خردمندی جریره، او از پرورش در دامان پدرش سیاوش محروم است و به همین دلیل در موقع لزوم نمی‌داند چه کند و با مشورت با مشاور نادان خود، _بدون دیدن کیخسرو برادرش_ تراژدی مرگ خود را رقم میزند.

* پدر در نقش نگهبان سنت‌ها

بسیاری از شاهان و پهلوانان در اساطیر ایرانی، در نقش پدر، سنت‌ها و ارزش‌های فرهنگی و دینی را به نسل‌های بعد منتقل می‌کنند: جمشید با نوآوری‌های خود، فرهنگ و دانش را به‌عنوان میراثی برای بشریت باقی می‌گذارد، فریدون داد و دهش را گسترش می‌دهد، زال به‌عنوان پدر رستم همواره به انتقال ارزش‌های پهلوانی و اخلاقی به فرزندش اهمیت می‌دهد، رستم به عنوان پدرخوانده و پرورش دهنده سیاوش و بعدها بهمن همین کار را می‌کند، تا جایی که در وصیت اسفندیار در هنگام مرگ به رستم اینطور می‌خوانیم:

کنون بهمن این نامور پور من

خردمند و بیدار دستور من،

بمیرم، پدروارش اندر پذیر

همه هرچ گویم ترا یادگیر

به زابلستان در ورا شاد دار،

سخن‌های بدگوی را یاد دار

بیاموزش آرایش کارزار

نشستنگه بزم و دشت شکار

می و رامش و زخم چوگان و کار

بزرگی و برخوردن از روزگار

که بهمن ز من یادگاری بود،

سرافرازتر شهریاری بود…

پدر در ادبیات معاصر

پدر در ادبیات فارسی معاصر یکی از مفاهیم برجسته و پرکاربرد است که در اشعار، داستان‌ها و رمان‌های معاصر به شکل‌های مختلفی بازنمایی شده است. در این آثار، پدر نمادی از قدرت، فداکاری، مسئولیت‌پذیری و گاهی استبداد یا محدودیت به تصویر کشیده می‌شود. رویکرد به مفهوم پدر در ادبیات فارسی معاصر متنوع است، در واقع این مفهوم بازتابی از تحولات جامعه ایرانی و تغییر نگرش‌ها نسبت به نقش‌های خانوادگی است. نویسندگان و شاعران معاصر با استفاده از شخصیت پدر، به مسائل عاطفی، اجتماعی و فرهنگی پرداخته‌اند و هرکدام از زاویه‌ای متفاوت این نقش را بررسی کرده‌اند:

* پدر به‌عنوان نماد حمایت و فداکاری

در بسیاری از آثار، پدر به‌عنوان فردی فداکار به تصویر کشیده شده که برای رفاه و آسایش خانواده تلاش می‌کند. در اشعار سهراب سپهری، پدر به‌نوعی در نقش حامی طبیعت و زندگی آرام بازتاب دارد، هرچند اشاره مستقیم به پدر کمتر دیده می‌شود. شاید مهمترین اشاره او به پدرش را در بخشی از شعر صدای پای آب بتوان خواند:

پدرم پشت دو بار آمدن چلچله‌ها، پشت دو برف

پدرم پشت دو خوابیدنِ در مهتابی

پدرم پشت زمان‌ها مرده است

پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود

مادرم بی خبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد

پدرم وقتی مرد، پاسبانها همه شاعر بودند

مرد بقال از من پرسید:

چند من خربزه می‌خواهی؟

من از او پرسیدم:

دل خوش سیری چند؟

پدرم نقاشی می‌کرد

تار هم می‌ساخت، تار هم میزد

خط خوبی هم داشت…

در داستان‌های کلاسیک معاصر مثل آثار محمود دولت‌آبادی، پدر اغلب نمادی از قدرت و پشتوانه خانواده است، به‌ویژه در جوامع روستایی و سنتی. دولت‌آبادی که در آثار خود به زندگی مردم محروم و طبقات پایین جامعه می‌پردازد، شخصیت پدر را در چارچوبی واقع‌گرایانه، چندلایه، و انسانی ترسیم می‌کند. پدران در داستان‌های او نمایندۀ سنت‌های دیرینه، فقر اقتصادی، و چالش‌های اجتماعی‌اند و گاه درگیر کشمکش میان وظایف خانوادگی و محدودیت‌های محیطی می‌شوند. در کلیدر، پدران اغلب کسانی هستند که با تحمل رنج‌های فراوان، تلاش می‌کنند خانواده و زمین خود را حفظ کنند.

پدر در ادبیات کهن و معاصر فارسی؛ از جمشید و فریدون تا شعر سهراب سپهری

* پدر به‌عنوان نماد اقتدار و استبداد

با پیشرفت ادبیات مدرن و تغییر نگرش نویسندگان، گاهی پدر در نقش نماد استبداد و قدرت بی‌چون‌وچرا ظاهر می‌شود. در آثار صادق هدایت، شخصیت پدر در برخی موارد به‌عنوان فردی سخت‌گیر یا محدودکننده تصویر شده است که نمایانگر ساختار سنتی خانواده در زمان خود است. همچنین در اشعار فروغ فرخزاد، هرچند کمتر مستقیم به پدر اشاره شده، اما نقش پدر و جامعه مردسالار در محدودیت‌های زنان حس می‌شود، و این با تجربه شخصیت نظامی و سختگیر پدر او مطابقت دارد.

* پدر همیشه غایب

یکی دیگر از مفاهیم قابل‌توجه در ادبیات معاصر، غیبت پدر است. این غیبت ممکن است به‌دلیل مرگ، مهاجرت یا مسائل دیگر باشد و اغلب بازتابی از خلأ حمایت عاطفی یا اقتصادی در خانواده است. در رمان بوف کور صادق هدایت، غیاب نقش‌های اصلی خانواده، از جمله پدر، به بحران هویتی شخصیت‌ها دامن می‌زند. غیاب پدر در برخی از داستان‌های علی اشرف درویشیان ناشی از مهاجرت برای کار، مرگ، یا ناتوانی در ایفای نقش خانوادگی است، تأثیر عمیقی بر زندگی فرزندان می‌گذارد. این غیاب گاهی به بلوغ زودرس شخصیت‌های کودک و نوجوان داستان‌ها منجر می‌شود و مسئولیت‌های پدرانه به دوش آن‌ها می‌افتد.

* پدر به‌عنوان قربانی ناآگاهی و جهل اجتماعی

در آثار محمدعلی جمالزاده، پدر گاه شخصیتی است که خود نیز قربانی شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه خویش است. این پدران ممکن است از نگاه فرزندان یا نسل جدید سخت‌گیر و سنتی به نظر برسند، اما در واقع آنان نیز تحت تأثیر محدودیت‌های آموزشی و فرهنگی دوران خود بوده‌اند. این نگاه همدلانه، لایه دیگری به شخصیت پدر در داستان‌های او اضافه می‌کند. پدران در داستانهای او بازتاب‌دهندۀ روابط خانوادگی، تأثیرات سنت‌های اجتماعی، و تعارضات میان نسل‌ها است. جمالزاده که از بنیان‌گذاران داستان‌نویسی مدرن فارسی به شمار می‌آید، در آثار خود با زبانی طنزآمیز و انتقادی به نقش پدر و خانواده در جامعۀ ایرانی می‌پردازد. در داستان‌های او، پدر اغلب شخصیتی است که هم نمایندۀ اقتدار سنتی است و هم نماد محدودیت‌های اجتماعی و خانوادگی. شبیه این تصویر را در آثار علی اشرف درویشیان نیز می‌توان دید.

* نقش طنزآمیز پدر

شخصیت پدر گاهی طنز آمیز است. در برخی از داستان‌های جمالزاده، به‌ویژه داستان‌هایی که به توصیف خانواده‌های سنتی ایرانی می‌پردازد، با نوعی طنز آمیخته است. این طنز معمولاً رفتارهای اغراق‌شده، باورهای نادرست، یا جدیت بیش از حد پدران را هدف قرار می‌دهد. یکی از ویژگی‌های برجسته آثار جمالزاده، استفاده از طنز برای نقد اجتماعی است.

پدر در ادبیات کهن و معاصر فارسی؛ از جمشید و فریدون تا شعر سهراب سپهری

در آثار هوشنگ مرادی کرمانی هم طنز در شخصیت پدر دیده می‌شود. پدران در داستان‌های او، حتی در لحظات سختی و ناکامی، اغلب با چاشنی طنز یا دیالوگ‌های شیرین تصویر می‌شوند، که به داستان‌ها عمق انسانی و جذابیت بیشتری می‌بخشد. نقش پدر در داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی معمولاً در قالبی واقع‌گرایانه، انسانی، و متأثر از بافت سنتی و روستایی جامعۀ ایران تصویر می‌شود. آثار او که اغلب حول زندگی کودکان و نوجوانان در محیط‌های ساده و محروم می‌چرخد، پدر را به‌عنوان یک شخصیت کلیدی در شکل‌دهی به زندگی فرزندان معرفی می‌کند. در این داستان‌ها، پدر نمادی از مسئولیت، فقر، عشق، گاه غیاب، و تأثیرات مثبت یا منفی بر شخصیت کودکان است.

* پدر به‌عنوان نماد تغییر و تحول اجتماعی

در بسیاری از آثار معاصر، پدر نمایانگر نسل گذشته است که در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت می‌کند یا تلاش می‌کند با این تغییرات سازگار شود. این تصویرسازی اغلب در داستان‌های مربوط به دهه‌های اخیر دیده می‌شود، مثل آثار علی‌اشرف درویشیان. نقش پدر در داستان‌های علی‌اشرف درویشیان به‌عنوان بازتابی از جامعۀ محروم و نابرابر ایران به تصویر کشیده می‌شود. این پدران نمادهای طبقۀ کارگر و زحمتکش‌اند که در برابر سختی‌های زندگی مقاومت می‌کنند یا قربانی شرایط ناعادلانه می‌شوند. درویشیان با نگاهی همدلانه و انتقادی، تصویر پدر را در چارچوبی از تعارضات اجتماعی و طبقاتی ارائه می‌دهد و از این طریق، به نقد نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های جامعه می‌پردازد.



منیع: خبرگزاری مهر

یک‌بار دیدمت، پس از آن چشم خویش را؛ در شهرمان برای تماشا گذاشتم


به گزارش خبرنگار مهر،‌ سورنا جوکار شاعر جوان همدانی، به مناسبت فرا رسیدن ۱۳ رجب و سالروز ولادت امیرالمومنین (ع) شعر تازه‌ای سروده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

از لحظه‌ای که در حرمت پا گذاشتم

دیدم قدم به عالم معنا گذاشتم

چون رودِ بی‌قرار، پس از سال‌ها فرار

آرام سر به شانۀ دریا گذاشتم

آنقدر با شتاب دویدم به سوی تو

خود را در ابتدای سفر جا گذاشتم

وقتش رسیده بود، ولی کار مرگ را

از شوق دیدن تو به فردا گذاشتم

یک‌بار دیدمت، پس از آن چشم خویش را

در شهرمان برای تماشا گذاشتم

چرخی به دور خود زد و فریاد زد «علی»

هر گوشه‌ای که قبله‌نما را گذاشتم…



منیع: خبرگزاری مهر

از تئوری تا کاربرد هوش مصنوعی در پژوهش


به گزارش خبرگزاری تسنیم‌، «از تئوری تا کاربرد هوش مصنوعی در پژوهش: معرفی ابزارهای پیشرفته» از عناوین تازه‌های نشر است که به معرفی ابزارها و روش‌های کاربردی هوش مصنوعی در عرصه پژوهش‌های علمی می‌پردازد.

این کتاب به قلم کاوه منگلی کهتویی و حانیه باشی‌زاده فخار نگاشته شده و با هدف توانمندسازی پژوهشگران و دانشجویان در بهره‌گیری از قابلیت‌های هوش مصنوعی، مجموعه‌ای از ابزارها و شیوه‌های نوین را با زبانی روان و ساختاری آموزشی ارائه کرده است. محتوای کتاب به گونه‌ای طراحی شده که مخاطبان آن، بدون نیاز به دانش تخصصی در برنامه‌نویسی یا علوم رایانه، بتوانند از فناوری‌های هوشمند در بهبود و تسهیل فرآیندهای پژوهشی خود استفاده کنند.

در این اثر، طیفی متنوع از فناوری‌های نوین معرفی شده که پژوهشگران را در گردآوری، تحلیل، مدیریت و نگارش داده‌ها یاری می‌رساند. استفاده از این ابزارها می‌تواند به شکل‌گیری پژوهش‌های دقیق‌تر، سریع‌تر و با کیفیت علمی بالاتر منجر شود. این کتاب مرجعی قابل اعتماد برای تمامی پژوهشگران در حوزه‌های علوم انسانی، اجتماعی، پایه، پزشکی، مهندسی و سایر رشته‌ها به شمار می‌رود.

با گسترش نقش فناوری‌های هوشمند در تولید علم و انجام تحقیقات، نیاز به منابعی کاربردی و قابل‌فهم برای جامعه علمی بیش از گذشته احساس می‌شود. این کتاب با معرفی دقیق و کاربردی ابزارهایی مانند دستیارهای نگارش، ابزارهای تحلیل داده، سامانه‌های بازیابی منابع علمی، ترجمه‌گرهای تخصصی و پلتفرم‌های ارزیابی متون علمی، گامی مؤثر در پاسخ به این نیاز برداشته است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

ستایش امام علی (ع) در سروده‌های عبد الباقی عُمَری


‌خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: محمد جواد گودینی استاد دانشگاه، همزمان سیزدهم رجب و سالروز میلاد امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع)، یادداشتی با عنوان «ستایش امام علی علیه السلام در سروده‌های عبد الباقی عُمَری» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.

مشروح متن این‌یادداشت در ادامه می‌آید؛

عبد الباقی عُمَری فاروقی موصلی، از سرایندگان اواخر عصر عثمانی در سرزمین دجله و فرات بوده که از نسل خلیفه دوم عمر بن خطاب بوده و نسلش با ۱۶ واسطه به وی منتهی می شده و از این رو به «عُمَری فارُوقی» مشهور گردیده است. وی در سال ۱۷۹۰ میلادی (۱۲۰۴ هجری) در شهر موصل چشم به جهان گشود و به تحصیل علوم ادبی اشتغال یافت و از سوی دولت عثمانی در موصل و سپس بغداد، به کارهای حکومتی منصوب گردید و در کنار فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، به سرودن شعر نیز همت گماشت و از ادیبان بزرگ و پرآوازه بغداد در زمانِ خود به شمار می‌رفت. از آنجایی که در سرودن شعر با سرعت بالا، توانا بودی، او را «الفوری» می‌خواندند. وی که شاعری بزرگ در سرزمین دجله و فرات بوده، در سن ۷۲ سالگی به سال ۱۸۶۲ میلادی (۱۲۷۹ هجری) در بغداد چشم از جهان فروبست.

عبد الباقی سروده‌های زیبا و دلنشینی را در ستایش اهل بیت رسالت (ع) سروده که از عمق بالایی برخوردار بوده و از تسلط سراینده بر متون دینی و روایی حکایت می‌کند. اخلاص و زیبایی و صفا در اشعار وی به فراوانی دیده شده و آرایه های ادبی (به ویژه تلمیح و تضمین برخی روایات و آیات قرآنی) در سروده‌هایش بسیار است.

وی در سروده‌ای دلنشین، بارگاه آسمانی و ملکوتی امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) را تجلی گاه هیبت و بزرگی خداوند توصیف نموده که برای پناهندگان، همچون سایه‌ای طولانی و پناهگامی مستحکم و طورِ مناجات با خداوند بی همتاست:

قُبَّةُ المُرتَضَی عَلیٍّ تَعَالَی / شَأنُها عَن مَوازِنٍ وَ عَدِیلِ

کَبُرَت فَاستَقَلَّت الفَلَکُ الدَّوّ / ارُ عَنهَا بِأن یُری بِبَدیلِ

جَلَّلت مَرقداً جَلِیلاً تَجَلَّت / فَوقَهُ هَیبَةُ المَلِیکِ الجلیلِ

فَعَلی قُبَّةِ السَّماءِ اذا مَا / فَضَّلُوهَا أقُولُ بِالتَّفضِیلِ

هِیَ بَاءٌ مَقلُوبَةٌ فَوقَ تِلکَ ال / نُقطَةِ المُستَحِیلةِ التَّأوِیلِ

هِیَ فُلکٌ بَل ما عَلَیه استَوَی الفُل / کُ وَ مِن فَوقِ لَوحِه مِن قَبِیلِ

هِیَ کَهفُ النَّجَاةِ طُورُ المُنَاجَا / ةِ ثَمَالُ العُفَاةِ مَأوَی الدَّخِیلِ

هِیَ ظِلُّ ما ضَلَّ مَن قَالَ یَوماً / بِحمَاهَا مِن تَحتِ ظلٍّ ظَلِیلِ

هِیَ غَمدٌ لِذِی فَقَارٍ بَطِینٍ / مِن سُیُوفِ اللهِ العَلِیِّ صَقِیلِ

هِیَ غَابٌ ثَوَی بِهِ أسَدُ اللهِ / عَلیٍّ بِصَدرِ أشرَفِ غِیلِ…

عَلَّلانِی بِذِکرِ مَن حَلَّ فِیهَا / إنَّ قَلبِی یَطِیبُ بِالتَّعلِیلِ

نَعتُه بِالزَّبُورِ جَاءَ وَ بِالفُر / قاَنِ بَل بِالتَّوراةِ وَ الإنجِیلِ

الإمامُ المُبِینَ أحصَی بِه الل / هُ جَمِیعُ الأشیاءِ فِی التَّنزِیلِ

هُوَ ساقِی الحَوضِ الذی لَیسَ / یَظمَأ مَن حَبَته یَدَاهُ بِالتَّنوِیلِ

هُوَ ذاتُ الشِّفا لِکُلِّ عَلِیلٍ / وَ شِفَاءٌ لذَاتِ کُلِّ غَلِیلِ

عَیلَمٌ کُلُّ قطرةٍ مِن نَداهُ / هِیَ غَیثٌ لِکُلِّ عَامٍ مَحِیلِ …

ترجمه: «مرقدِ علی مرتضی «ع»، از داشتن همانند و هم طراز، برتر است.

(آن قبه و بارگاه) بلند و سترگ بوده و روزگار، اِبا داشته که برای آن، همانندی دیده شود.

آن، گنبد و بارگاهی بزرگ است که از فراز آن، هیبت و بزرگی خدایِ جلیل تجلی نموده است. (واج آوایی حرف جیم و جناس اشتقاق در واژگان جلّلت، تجلّت و الجلیل، زیبایی این بیت را دوچندان کرده است).

هنگامی که با بلندی آسمان برابر شود، من به برتری این بارگاه (مرقد امام علی «ع») باور دارم (و این بارگاه را از آسمان نیز بالاتر و افراشته‌تر می دانم).

آن، حرفِ باء واژگونی است که بر بالای آن نقطه‌ای که تأویل آن، ممکن نیست. (اشاره به حدیث مشهور امام علی «ع» که فرمود: اسرار قرآن، در (سوره) فاتحه بوده، اسرار فاتحه در بسم الله الرحمن الرحیم است، اسرار بسم الله در باء بوده و من همان نقطه زیرِ (حرف) باء هستم).

(این بارگاه ملکوتی) بسانِ کشتی است که بر فراز لوحِ آن، هیچ مانندی نیست.

آن، پناهی برای نجات، طوری برای مناجات، پناهگاه افرادِ عفیف و ماوایی برای فردی است که به آن روی می‌آورد.

آن، سایه کسی است که راه را گم کرده (و یا به گمراهی افتاده) و اگر (کسی) در پناهِ آن بارگاه درآید، در سایه‌ای مُمتَد قرار گرفته (و جایی را یافته که پناهجویان را پناهی مطمئن و امن خواهد بود).

آن، همچون غِلافی برای شمشیر ذی الفقار بوده که (صاحب آن شمشیر)، خود شمشیری از شمشیرهای برانِ خداوند بلند مرتبه است.

(آن مکانِ باشرافت)، بیشه ای است که شیرِ خدا (امام علی «ع») در آن و بر فراز بالاترین خانه شیران، آرمیده است…

مرا به دلیل یاد کردن از کسی که در این بارگاه آرمیده (امیر مؤمنان «ع»)، سرزنش می‌کنند؛ اما قلب من، با سرزنش خُرّم می‌گردد (و این سرزنش‌ها در قلب من تأثیر منفی نداشته، بلکه مرا در کار و اندیشه ام مصمم‌تر می‌سازد).

وصف ِ او در زبور، قرآن، بلکه در تورات و انجیل آمده (و درباره ایشان «ع»، پیامبران گذشته سخن گفته و در کتب آسمانی پیشینیان نیز یاد گردیده است).

او (ع) همان پیشوای روشنی است که دانشِ همه چیز در او احصا شده (و در وجودش به ودیعه نهاده شده است؛ اشاره به آیه ۱۲ سوره یس که می‌فرماید: همه چیز را در امامی مبین، احصا نموده‌ایم و برشمردیم. ذیل این آیه شریفه، مفسران گفته‌اند منظور از امام مبین، حضرت علی «ع» است).

او (ع) همان لوح بلکه آنچه میان لوح نوشته شده می‌باشد و آنچه (از علم و اخبار غیبی) که میان لوح نگاشته و ثبت گردیده، نزد او وجود دارد.

او (ع)، ساقی حوضی است که هر آن کس از بخشش و عطای او برخوردار گردد، تشنه نخواهد شد.

او (ع) برخودار از شفا برای هر بیماری بوده (درمان و شفای هر بیماری، بدست او یافت می‌شود) و آبی گوارا برای هر تشنه کامی است.

او (ع) بسان چاهی است که هر قطره از بخشش وی، بارانی است که در زمان قحطی می بارد. (تشبیه بخشش و کرم امام علی «ع» به بارانی که در روزگار قحطی و نیاز مردم، می بارد) …».

اثر جاودانه و بسیار مشهور او، شعری است در ستایش امام الموحدین حضرت علی بن ابی طالب (ع) که به “قصیده عَینیة” شهرت یافته و در برخی از ابیات این قصیده زیبا، چنین سروده است:

أنتَ العَلِیُّ الَّذی فَوقَ العُلَی رُفِعا / بِبَطنِ مَکَّةَ وَسطَ البَیتِ اذ وُضِعَا

وَ أنتَ حَیدَرَةُ الغَابِ الذی أسَد ال / بُرجِ السَّمَاوِی عَنهُ خَاسِئاً رَجَعا

وَ أنتَ بَابٌ تَعَالَی شَأنُ حَارِسه / بِغَیرِ رَاحَةِ رُوحِ القُدسِ ما قُرِعا

وَ أنت ذاکَ الهِزَبرُ الأنزَعُ البَطَلُ ال / ذی بِمِخلَبِه لِلشَّرکِ قَد نَزَعا

وَ أنتَ یَعسُوبٌ لِلمُؤمِنِینَ الی / أیِّ الجِهَاتِ انتَحَی تَلقَاهُمُ تَبَعا

وَ أنتَ نُقطَةُ بَاءٍ مَع تَوَحُّدِها / بِهَا جَمِیعُ الذی فِی الذِّکرِ قَد جُمِعا

وَ أنتَ وَ الحَقُّ یا أقضَی الأنامِ بِه / غَداً عَلَی الحَوضِ حَقَّاً تُحشَرانِ مَعا

وَ أنتَ صُنوُ نَبیٍّ غَیر شِرعَتِه / للأنبیاءِ إلهُ العَرشِ ما شَرَعا

وَ أنتَ زَوجُ ابنَةِ الهَادِی الی سَنَنٍ / مَن حَادَ عَنهُ عِداه الرُّشدُ فَانخَزَعَا…

وَ أنتَ رُکنٌ یُجِیرُ المُستَجِیرَ بِه / وَ أنتَ حِصنٌ لِمَن مِن دَهرِه فَزِعَا

وَ أنتَ عَینُ یَقِینٍ لَم یَزِده بِهِ / کَشفُ الغِطَاءِ یَقِیناً أیَةُ انقَشَعَا

وَ أنتَ ذُو حَسَبٍ یُعزَی الی نَسَبٍ / قَد نِیطَ فِی سَبَبٍ أوجُ العُلا قَرَعا

وَ أنتَ مَن فُجِعَ الدِّینُ المُبِینُ بِهِ / وَ مَن بِأولادِهِ الاسلامُ قَد فُجِعا

وَ أنتَ أنتَ الذی حُطَّت لَهُ قَدَمٌ / فِی مَوضِعٍ یَدُهُ الرَّحمنُ قَد وَضَعَا

وَ أنتَ أنتَ الذی لِلقِبلَتَینِ مَعَ ال / نَبیِّ أوَّلُ مَن صَلَّی وَ مَن رَکَعَا

وَ أنتَ أنتَ الذی آثَارُه ارتَفَعت / عَلَی الأثِیرِ وَ عَنهَا قَدرُهُ اتَّضَعَا

وَ أنتَ أنتَ الذی لله مَا فَعلا / وَ أنتَ أنتَ الذی لله مَا صَنَعا …

ترجمه: «تو همان علی هستی که از درون مکه و میانه خانه (خدا؛ محل تولد امام علی «ع») بر فراز بلندی قرار گرفته و بالا رفته‌ای.

و تو شیرِ بیشه ای هستی که شیرِ برج آسمان، (در برابر او) دور شده و باز می‌گردد.

و تو دروازه‌ای هستی که جایگاهِ نگهبانش بالاتر از آن است که روح القدس (جبرئیل) بدون اجازه به فضای آن وارد گردد.

و تو همان شیر دلاوری و قهرمان (میادین نبرد) هستی که هر گونه شرک از دستان او کَنده شده (و بدور از هر گونه شرک است).

و تو پیشوای مؤمنان هستی که به هر طرف میل کنی، آنان را (مؤمنان را) پیرو خود خواهی یافت.

و تو، نقطه بائی هستی (باء بسم الله الرحمن الرحیم) که در آن، همه قرآن جمع گردیده است. (خلاصه و چکیده معارف قرآن کریم، در وجود شما متجلی گردیده است).

تو و حق، ای کسی که در میان مردمان بیشترین حکم به آن (حق) را صادر نمودی، فردا در کنار حوض با یکدیگر محشور خواهید شد. (اشاره به حدیث معروف پیامبر «ص»: علی همراه حق و حق همراه علیست؛ از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند).

و تو برادر و همتای پیامبر «ص» هستی، البته جز جایگاه پیامبری اش (و اینکه صاحب شرع و دین است) و خداوندی که صاحب عرش است، برای انبیا (ع)، چنین کسی را آشکار نساخته است. (انبیا گذشته «ع»، چنین وصی و جانشینی را نداشته‌اند).

و تو همسرِ دخترِ کسی هستی که به راهی هدایت می‌کند که هر کس از آن رویگردان شود، (از مسیر رشد و هدایت) دور می‌گردد.

و تو پناهی هستی که پناه جو را به خود آرام کرده (و پناه هر بی پناه و ستم دیده‌ای هستی) و برای کسی که در روزگارش اندوهناک است، پناهگاهی مستحکم به شمار می‌روی.

و تو دیدگانی به یقین رسیده داری که اگر پرده‌ها کنار رود، بر یقین او افزوده نمی‌گردد. (اشاره به حدیث مشهور امام علی «ع» که فرمود: اگر پرده‌ها کنار رود، بر یقینم افزوده نمی‌گردد).

و تو دارای نسبی شریف بوده و به خاندانی انتساب داری که به پیوندی متصل هستی که اوج بلندی و بزرگی نیز از آن خالی بوده (و بالاترین درجات بلندی و رفعت نیز به تو دست نخواهد یافت).

و تو کسی هستی که به خاطر او دینِ آشکار (اسلام) گرفتار اندوهی بزرگ شده (با شهادت او) و (با شهادت فرزندانش)، اسلام دچار مصیبت گردیده است. (چرا که او فرزندانش، ستون‌های دین بوده و با شهادتشان، دین اسلام دچار آسیب شده و ستون‌هایش شکسته گردیده است).

و تو کسی هستی که بر جایی قدم نهادی که خداوند دستِ عنایت خویش را در آنجا قرار داده است. (اشاره به بالا رفتن امام علی «ع» از شانه پیامبر «ع» در روز فتح مکه و شکستن بت‌ها از سوی ایشان که بر شانه رسول خدا «ص»، پای نهاد؛ کسی که خاتم پیامبران «ع» بوده و مورد لطف و عنایت ویژه خداوند جهانیان است).

و تو همراه با رسول خدا (ص)، نخستین کسی هستی که بر دو قبله (مسجد الاقصی و مسجد الحرام) نماز خواندی و رکوع به جای آوردی. (اشاره به روایات بی شمار شیعه و بسیاری از اهل سنت که امام علی «ع» را نخستین مسلمان از میان مردان دانسته که همراه با پیامبر «ص» نماز به جای آورده است).

و تو همان کسی هستی که آثار و کردارهای نیک و پسندیده‌ات بالا رفته و از آن، جایگاهت روشن و آشکار می‌گردد. (مقام و منزلت شما از کردار و اثرهای نیکی که برجای نهادی، پیداست).

و تو همانی که آنچه انجام داده‌ای و ساختی، برای خدا بوده است. (کارها، تلاش‌ها، مجاهدت‌ها و کردارت همگی برای خدا و کسب خشنودی پروردگار بوده است) …».

عبدالباقی فرزند سلمان بن احمد عُمَری از چهره‌های ادبی اهل سنت در پایان دوران عثمانی در سرزمین عراق بوده و از وی سروده‌های پرمعنا و جان‌فزایی برجای مانده که عمق ارادت، دلدادگی و محبت خود را به ساحت مقدسِ امام علی بن ابی طالب (ع) و دیگر پیشوایان دین (ع) اعلام نموده و اثر مشهورش نیز «الباقیات الصالحات» نام داشته که در زیبایی، بلاغت و ساختار ادبی، کم نظیر است. پرآوازه‌ترین سروده وی نیز «قصیده عینیه» او بوده که در ستایش حضرت علی بن ابی طالب (ع) سروده و از دلپذیرترین اشعار آئینی در ادب عربیِ آن روزگار محسوب شده و قدرتِ شعری و قریحه ادبی وی از این قصیده دلپذیر و خواندنی، کاملاً آشکار می‌گردد و با بهره گیری از آموزه‌های دینی، آیات قرآنی و نکته‌های تاریخی و روایی سروده شده است. این دیوان شعری با محبت خالصانه، شیفتگی و دلدادگی به اولیای الهی سروده شده و اشعارش خواندنی و دلچسب بوده و اثر عمیقی بر جان انسانِ خواننده برجای می نهد. خداوند بی همتا، روح شاعر را قرین رحمت واسعه خود قرار دهد.



منیع: خبرگزاری مهر

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «روح‌الله» منتشر شد


به گزارش خبرگزاری تسنیم‌، در چهارمین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه 11 خرداد 1404) طی مراسمی در یک نشست پژوهشی در مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی با حضور نویسنده کتاب و جمعی از کارشناسان و پژوهشگران، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «روح‌الله» منتشر شد.

متن تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر این کتاب به‌شرح زیر است:

«بسمه تعالی

ــ این کتاب توانسته است چهره‌ای نزدیک به واقع از امام خمینی ترسیم کند؛ خردمندی‌، دوراندیشی، ایمان ناب،‌ اخلاص در عمل، اراده‌ی پولادین، باور ژرف به گفته و عمل و هدف خود، شجاعت بی‌نظیر، دانش گسترده، روح لطیف و زلال، امید و اعتماد به خدا…، و البته ویژگی‌های دیگری هم هست که این نویسنده به آن دست نیافته است، امام خمینی در این کتاب ــ بحقّ ــ رهبری بزرگ و بی‌نظیر است که باور او به مردمش، نیمی از محصول کار او را تشکیل می‌دهد.

رهبر انقلاب ,

من هم مانند نویسنده می‌گویم؛ خدا خمینی را تا ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه برای اسلام و مسلمین نگه‌دارد.

مطالعه‌ این کتاب برای نسل جوان ما بسیار سودمند است.

مرداد 1403».

کتاب «روح‌الله» روایت مستند زندگی امام خمینی (قدّس سرّه) است که توسط هادی حکیمیان در 412 صفحه به نگارش درآمده و توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/+



منبع: خبرگزاری تسنیم

کرّار بود نه فرار و مَثلش، مَثل سوره قل‌هوالله؛ علی (ع) در کلام اهل سنت


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «مسیح اسلام؛ داستان‌هایی از فضائل امام علی (ع) در منابع اهل سنت» اثر علی قهرمانی سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات کتاب جمکران وارد بازار نشر شد و طی ۱۰ روز به چاپ هشتم رسید. این‌کتاب که مولفش برای نوشتن آن، بیش از ۳۰۰ منبع تاریخی و حدیثی اهل سنت را مطالعه و بررسی کرده، در حال حاضر با نوبت چاپ نوزدهم با شمارگان ۱۰ هزار نسخه در بازار نشر حضور دارد.

علی قهرمانی، پیش از این‌کتاب، اثر دیگری درباره شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س) نوشت که با عنوان «فاطمه علی است» توسط همین‌ناشر چاپ شد. «مسیح اسلام» نیز با رویکرد همان‌کتاب اول نوشته شد و به خرده‌روایت‌های داستانی اختصاص دارد که بازه زمانی‌اش از ۱۳ سالگی علی (ع) که به جانشینی پیامبر (ص) انتخاب می‌شود، تا ۲۰ سال بعد یعنی حجه‌الوداع و واقعه غدیر خم امتداد دارد.

نویسنده کتاب پیش‌رو در مقدمه آن می‌گوید: «پژوهش مطالب این‌کتاب به‌طور ناپیوسته بیش از ۱۰ سال طول کشید و بنا بر آن بود که داستان به متن وفادار باشد. در اندک مواردی که روایت، هیچ‌زمینه و فضای داستانی نداشت، با مراجعه به تاریخ و منابع فریقین تلاش شد سقف خیال در داستان‌پردازی‌ها نیز بالاتر از کشش روایت مذکور نباشد.»

داستان‌های کتاب پیش‌رو در ۵ فصل تدوین شده‌اند که عبارت‌اند از: «خورشید مکه»، «آفتاب مدینه»، «طلوع در غدیر»، «خورشید خانه‌نشین» و «در جستجوی آفتاب»

در ادامه به بهانه سالروز میلاد امیرالمومنین (ع)، ۱۰ فراز از داستان‌های «مسیح اسلام» را می‌خوانیم؛

قدم از قدم برنداشت

بانگ هجرت که نواخته شد، تازه‌مسلمان‌ها دسته‌دسته و پنهانی راهی یثرب شدند. مکه دیگر جای زندگی نبود، همه‌شان گرچه صبور بودند و ساکت، اما شکنجه‌های گاه و بیگاه کفار و آزار مشرکان امانی برای مومنان نگذاشته بود. درست در همین شرایط از جایی که گمانش را هم نمی‌بردند خدا درِ گشایشی برایشان باز کرد؛ بیعت شبانه اهالی یثرب همه‌چیز را دگرگون ساخت، پیامبر تا همه را نفرستاد خودش راهی نشد. وقتی هم هجرت را آغاز کرد، در قبا ماند و وارد شهر نشد.

همه دل‌های شهر برای نبی می‌تپید و دل پیامبر برای علی (ع). جانشین پیامبر در مکه ماند تا در نبوتش امانت‌های مانده پیش رسول خدا را به صاحبانشان برگرداند و کارهای نیمه‌تمام پیامبر را به سامانی برساند.

تا علی نیامد، نبی قدم از قدم برنداشت، تا همه بفهمند ارزش علی را برای نبی و جایگاهش را.

خشونت در راه خدا

از نبرد یمن که برمی‌گشتند علی جلوتر رفت. رفت تا رسول خدا را ببیند و اخبار پیروزی سپاه اسلام را داغ داغ تقدیم کند.

علی که رفت باقی‌مانده‌ها، هرچه پارچه و لباس غنیمتی بود پوشیدند. علی اما خیلی زود برگشت و هرچه را هرکه تصرف کرده بود به زور پس گرفت.

زورشان به علی نرسید، اما شکایت پیش رسول خدا بردند و شکوه‌ای طولانی سر دادند.

«از علی پیش من گله و شکایت نکنید. زیرا اگر خشونتی نشان داده، حتما برای خدا بوده و بس.»

کرار بود نه فرار

زرهی که بر تن داشت، پشت نداشت، چون در قاموسش نه شکست را می‌توانستی پیدا کنی، نه پشت کردن به دشمن و نه فرار از میدان نبرد. سپر را خرج عروسی کرد و جای آن پرچم فرماندهی سپاه را به دست گرفت؛ دلاوری که خدا از او راضی بود و او هم از خدا، هرجا بود فتح و ظفر با او بود و از هیچ جنگی برنگشت مگر با پیروزی.

کسی به میدان مبارزه با او نرفت مگر آنکه در بازگشت جانش را جا گذاشته بود. شمشیر که به دست می‌گرفت از چپ و راست می‌گریختند. زیرا جبرئیل دست راستش بود و میکائیل دست چپش. فرار می‌کردند و می‌گفتند: «فرشته مرگ جایی در پشت شمشیر علی است.»

غدیر به روایت ذهبی

کتاب را از قفسه بیرون کشید و پیش رویش گذاشت. ورق به ورق و سطر به سطر شروع کرد به خواندن. کتاب اول که تمام کرد کناری گذاشت و کتاب دوم را به دست گرفت. تورقی کرد و مروری؛ همه مطالب مرتبط و در راستای کتاب قبلی بود. کتاب‌های سوم و چهارم هم همینطور. دانست این‌ها جلدهایی از یک‌کتاب هستند و پیرامون حقیقتی واحد به نگارش درآمدند.

«محمد ذهبی» محدثی نام‌آشنا،‌ تاریخ‌نگاری برجسته و سیره‌نویسی توانا و آشنا به رجال بود. می‌دانست جمع‌آوری چنین گنج گران‌بهایی چقدر سخت است و طاقت‌فرسا. نمی‌توانست تحسین و تقدیر خود را از این‌کار بزرگ پنهان کند. دست به قلم برد و حال خود را پس از خوندن این‌کتاب این‌طور نوشت:

«محمد بن جریر طبری روایات غدیر خم را در چهارجلد گردآوری کرده است. من بخشی از آن را دیدم و جلدی از آن را خواندم. از گستردگی روایات غدیر شگفت‌زده شدم و فراوانی این‌روایات مرا مات و مبهوت ساخت. آنجا بود که یقین کردم این‌اتفاق ناب رخ داده است.»

تو هم شنیده‌ای؟

در روزگاری زندگی می‌کرد که سینه‌ها جام کینه‌ها بود؛ دورانی که هیچ‌خطیب و منبری بی‌لعن علی از منبر پایین نمی‌آمد. حدیثی عجیب اما ناب سعید بن مسیب را آواره کوه و بیابان و راهی راه دانایی کرده بود.

پیش پسر ابی‌وقاص که رسید، روایت را که چون گنجی گران‌بها پنهان کرده بود بیرون آورد. حدیث منزلت را برای سعد خواند. گفت: «تو رسول خدا را درک کرده‌ای. آیا چنین حدیثی از او شنیده‌ای؟!»

با حرف و خنده سعد، چشم‌های از تعجب گردشده‌اش، داشت از حدقه بیرون می‌زد:

«آری، نه یک‌بار و دوبار. این حرفی بود که رسول خدا مدام تکرار می‌کرد و در هر مناسبتی رو به علی (ع) می‌فرمود: نسبت تو به من مانند نسبت هارون است به موسی، مگر آنکه پس از من پیامبری نیست.»

قرآن با علی است

«دیدن عایشه روی آن ناقه بزرگ و با ابهت دلم را به‌سوی او می‌کشاند، اما لحظه‌های اذان ظهر بود که خدا آرامشی عجیب به دلم انداخت و مرا در رکاب علی ثابت‌قدم ساخت.»

ام‌سلمه از او پرسیده بود: «دل تو کجا سیر می‌کرد، آنگاه که دل‌ها به‌سوی جایگاه و منطقه پرواز خود می‌شتافتند؟»

آزادشده دست ابوذر با تواضع زانو زده بود و در تمام طول صحبت‌ با همسر رسول خدا به نشانه احترام سر به زمین افکنده بود. گفت: «ای ام‌المومنین به خدا سوگند نیامده‌ام تا چیزی بخورم و بیاشامم. خوب می‌دانی که آمده‌ام تا پرده‌های شک را از حجره قلبم بگیری.»

لبخند رضایت لب‌های ام‌المومنین نشانه تایید او بود. با تبسم گفت: «از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: علی (ع) همراه قرآن است و قرآن نیز همراه علی (ع). هرگز علی (ع) از قرآن و قرآن از علی (ع) جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»

از زبان ابوذر

مفسری به نام بود و محدثی مشهور. روزی گذرش به زمزم افتاد. نزدیک چاه قصد استراحت کرد. تا نشست حلقه‌ای از جمعیت او را چون نگینی در بر گرفت. جماعتی این‌چنین مشتاق او را سر ذوق آورد و خستگی فراموشش شد.

بهترین هدیه‌ای که برای این‌جمع باصفا داشت،‌ احادیثی ناب بود که خودش از پیامبر خدا شنیده بود.

بهترین آن‌ها روایت‌هایی از فضیلت‌های پسر ابوطالب. عبدالله می‌گفت و مردی ناشناس از میان جمع او را تایید می‌کرد. مردی که با پارچه انتهای عمامه‌اش، صورتش را پوشانده بود.

جان عبدالله مالامال شد از شوق شناخت آن مرد ناشناس اما آشنای به حقایق.

پسر عباس دیگر طاقت نیاورد. قسمش داد که خودش را معرفی کند. مرد، پارچه از صورت برگرفت و گفت: «من جندب، پسر جناده هستم؛ معروف به ابوذر غفاری. از یاری‌کنندگان رسول خدا (ص) در جنگ بدر. با دو گوشم از دو لب رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: «علی پیشوای نیکوکاران و کشنده کافران است، هرکه او را یاری کند پیروز است و آنکه او را خوار نماید ذلیل و بی‌چاره.»

اللهم وال من والاه

هنوز سینه‌هایی از کینه لبریز بود؛ دل‌هایی که از کشته‌شدن اقوام مشرکشان به دست علی در جنگ‌ها آتشی روشن داشت و آدم‌های کوچکی که بزرگی علی را تاب نمی‌آوردند.

آتش کینه‌ای و دامنه حسادتی که از این‌دل‌ها و سینه‌ها زبانه می‌کشید، می‌توانست غیر خودشان، جامعه‌ای را بسوزاند.

هرچه گفت این‌انتصاب از جانب خداست دل‌هاشان اما گنجایش پذیرش علی را نداشت.

حرفش را جور دیگری زد تا بهانه را از بهانه‌جوها بگیرد. دست به آسمان مناجات برداشت. دعا کرد و نفرین؛ علی و دوستانش را دعا کرد و دشمنانش را نفرین.

«خدایا دوست بدار هرکه را علی را دوست دارد و دشمن باش با هرکه با او دشمن است. یاری کن هرکه او را یاری کند و خوار گردان هرکه خواری او را بخواهد…»

زینو مجالسکم بذکر علی (ع)

از کوچه پس کوچه‌های خاکی گذشتند. انتهای کوچه آخر، خانه یکی از همسران پیامبر خدا بود.

خوشحال بودند که پس از حج، توفیق زیارت مزار رسول خدا نصیبشان شده و حالا فرصتی برای فیض‌بردن دارند.

وقتی در خانه عایشه رسیدند جمع فراوان دیگری از حاجی‌ها را دیدند که به خانه او آمده‌اند.

از نگاه‌ها شراره اشتیاق می‌بارید و عطش دانستن را در چهره تک‌تکشان می‌شد دید. بی‌تابی و ازدحام جمعیت منتظر، عایشه را به سخن وا داشت. گفت: «چیزی را می‌گویم که پیامبر خدا بسیار به آن توصیه می‌کرد: «زینوا مجالسکم بذکر علی (ع). در دورهمی‌ها، زینت مجالستان ذکر علی باشد.»

مَثل سوره قل‌هوالله

«مَثل علی در میان امت، مانند مَثل قل هوالله است در میان سوره‌های قرآن.»

این‌جمله غوغایی برپا کرد در جمع حلقه محبان. برخی حیران شدند و جمعی شیدا. هرکس حرفی می‌زد و به قدر فهم خود تفسیری می‌کرد.

اجازه نداد دل‌ها و زبان‌ها بیش از این به بیراهه بروند و گمان‌های بیهوده برند.

به ثواب خواندن سوره توحید اشاره کرد. گفت: «هرکه در قلبش علی را دوست داشته باشد، یک‌سوم ثواب امت را از آن خود کرده است. اگر محبت علی از دلش جوشید و بر زبانش جاری شد، ثلث دیگر این‌ثواب را به چنگ آورده و اگر محبت قلبی و اقرار زبانی را با رفتار و کردارش کامل کند، معادل تمام ثواب امت اسلام را به او می‌دهند.»



منیع: خبرگزاری مهر

بی سؤال و جواب می‌بخشد، پدرم بی‌حساب می‌بخشد


به گزارش خبرنگار مهر، محمدحسین مهدویان شاعر جوان و طنزپرداز، شعر تازه‌ای به مناسبت ولادت امیرالمومنین (ع) و برای روز پدر سروده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

مهدویان در ابتدای شعرش نوشته «تقدیم به همه پدران زحمت‌کش میهنم که برای کسب روزی حلال تلاش می‌کنند».

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

کنج دکّان خود نشسته پدر، می‌نویسد حساب سالش را

تا دوباره کنار بگذارد، سهم خمس و زکات مالش را

کاسب مورد وثوق محل، با توکل، بدون دوز و دغل

می‌گذارد میان سفره‌ خود، سال‌ها لقمه حلالش را

گرچه در طول زندگی گهگاه در بساطش نبوده غیر از آه

هیچ‌گاه از حساب خمس و زکات، جا نینداخت یک ریالش را

بی سؤال و جواب می‌بخشد، پدرم بی‌حساب می‌بخشد

او که تنها کمک به خلق‌ُالله خوب کرده همیشه حالش را

مثل رودی روان و در حرکت، مثل باران لطیف و پر برکت

می‌ستایم همیشه در شعرم، روح بخشنده و زلالش را



منیع: خبرگزاری مهر